سفارش تبلیغ
صبا ویژن
وقتی بچه هام را مجبور میشم تنهاشون بذارم و از خونه بزنم بیرون.می بینم نتیجه‏ی مثبتی برای خودشون هم داره.عجیبه.وقتی من نباشم ،با همدیگه بهتر کنار میان ها...
 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 12:52 عصر |[ پیام]
امروز توی کوچه کار داشتم.مجبور شدم که پسرم را برای مدت نیم ساعت توی خونه تنهاش بذارم.یه شیرین عسل خوشمزه؛من را از دعواهای اون نجات داد.آخیش...
 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 12:50 عصر |[ پیام]
این دفعه قبض تلفنم یه ذره کم شده.شاید باز باید کمتر نت بیام.و گرنه حسابم پاکه...
 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 12:49 عصر |[ پیام]
< language=java>
چه جالبه.اینک؛ تنها جاییه که می‏بینم بازدید کننده هاش زیادن.اما کمترین کامنتها رو می‏ذارن.دقت کردین؟
 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 12:48 عصر |[ پیام]
قصاب رفت خواستگاری.ازش پرسیدند :«داماد چه کاره هستند؟»
روش نشد بگه قصابه.فکری کرد و گفت: «بنده لوازم یدکی گوسفند کشی دارم»...
 جمعه 86 بهمن 26 , ساعت 4:48 عصر |[ پیام]
اینک نوشتن شاد، مستلزم اتفاقات شاد هست.اما ماها اصولا یادمون میره شادیهامون را بنویسیم.مگه نه؟
 جمعه 86 بهمن 26 , ساعت 4:44 عصر |[ پیام]
از آقا شوهر پرسیدم:«برای ازدواج موقت دختر باکره، اذن پدر واجبه؟»می‏دونین چی جواب داد؟
گفت: « من هنوز ازدواج موقت نکردم.هروقت انجام دادم،بهت می‏گم.»
می‏خوام تا صد سال دیگه هم یاد نگیره...مسخره...
 جمعه 86 بهمن 26 , ساعت 4:42 عصر |[ پیام]
امروز پسرم مواظب سفارش من نبود.طفلکی گریه می‏کرد و می‏گفت:«آی سوختم....آی سوختم...»دلم براش می‏سوخت.ولی جلوی خنده‏ام رو نتونستم بگیرم.طفلکی...چقدر از رفتار من لجش گرفت.
 جمعه 86 بهمن 26 , ساعت 4:39 عصر |[ پیام]
< language=java>
یکی از جاهایی که به بچه‏هایم می‏گویم مواظب خودشان باشند، دستشوییه.به خصوص که یکی زودتر رفته باشه توی اونجا.خدا نصیب نکنه اگه یهو با آب داغ روبرو بشین.بد دردیه.به خصوص که نمی تونین بگین چه بلایی سرتون اومده!!!
 جمعه 86 بهمن 26 , ساعت 4:36 عصر |[ پیام]
< language=java>
خفقان؟مگه چه شکلیه که لمسش کردی؟مگه لمس شدنیه؟والله ما فکر کردیم خفه شدنیه نه لمس کردنی...
 پنج شنبه 86 بهمن 25 , ساعت 1:30 عصر |[ پیام]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >