چقدر یک اشتباه کوچک میتواند منجر بشود که کل حرفهایت به زیر سوال برود.دقت هم خوب چیزی هست.من که معتقدم لازمه...همه جا...برای همه چیز...
دوشنبه 86 بهمن 29
, ساعت 6:49 عصر |[ پیام]
باز خوبه...خدا این علیآقا را خیرشان بدهد.تا بیشتر از این آبروریزی نکرده ام؛تذکر دادند.علیآقا...دستتون درد نکنه...تشکر...
دوشنبه 86 بهمن 29
, ساعت 6:47 عصر |[ پیام]
< language=java>
>
چقدر بده که آدم در نوشتههای وبلاگش دقت نکنه.اونوقت میشه مثل من.که باید هی بروم مدیریتم؛وغلطهایم را درستش کنم.
چقدر بده که آدم در نوشتههای وبلاگش دقت نکنه.اونوقت میشه مثل من.که باید هی بروم مدیریتم؛وغلطهایم را درستش کنم.
دوشنبه 86 بهمن 29
, ساعت 6:46 عصر |[ پیام]
بقیه اینک را ایشالله نیمه شب خواهم نوشت.البته اگه بشه...
یکشنبه 86 بهمن 28
, ساعت 10:2 عصر |[ پیام]
نه خیر نمیشه...واقعا امکان نداره...حیف...ساعت 12 شب بهتره...سکوت همراه با ارامش خیال...
یکشنبه 86 بهمن 28
, ساعت 10:1 عصر |[ پیام]
باید صبر کنم فرزندانم به خواب بروند.بعدش با خیال راحت بنویسم.اخه اینجوری من را مدام صدا می زنند و هی من را از پای سیستمم بلند می کنند.
یکشنبه 86 بهمن 28
, ساعت 10:0 عصر |[ پیام]
< language=java>
>
براستی که به روز کردن وبلاگ هم آرامش خاص خودش را لازم داره.
براستی که به روز کردن وبلاگ هم آرامش خاص خودش را لازم داره.
یکشنبه 86 بهمن 28
, ساعت 9:58 عصر |[ پیام]
خداوکیلی حرصم ندهید و گرنه همان کاری که با آنها کردم ،با شما هم میکنم.گفته باشم...
شنبه 86 بهمن 27
, ساعت 6:45 عصر |[ پیام]
وقتی عصبانی میشوم،تنها کلمهای که آرومم میکنه،اینه...«کوفت».همین... < language=java> >
شنبه 86 بهمن 27
, ساعت 6:44 عصر |[ پیام]
امروز دیر اومدم خونه.اما عجیب خستگی ام از تنم در رفت.آخه این دوطفل نازم،خونه مثل دسته گل تمیز کرده بودند.بعد فهمیدم دخترم با تشویق ،از داداشش کار کشیده.خداروشکر.بالاخره توانستند با هم کنار بیان.شکر...
شنبه 86 بهمن 27
, ساعت 12:55 عصر |[ پیام]