اینک... اینک و یه عالمه برف خوشگل، اینک برف و برف بازی و آدم برفی خوشگل و پابرجا، اینک برف و خندیدن به هنگام خوردن زمین با سر رو برفا، اینک من و برف و یه روز قشنگ و یه عالمه برف شادی...
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:46 عصر |[ پیام]
اینک برف و آفتاب. اینک برف و تعطیلی، اینک برف و بی گازی، اینک برف و کفشای سوراخ دخترک آدامس فروش، اینک برف و لحاف مقوایی کارتون خواب یخ زده.....اینک برف و ببخشین .... هیچی...چرا دارم خرابش می کنم امروز قشنگ رو؟؟؟
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:42 عصر |[ پیام]
یه روز قشنگ و خوشگله امروز. انعکاس نور خورشید رو برفای هنوز مقاومِ تو حیاط، منظره قشنگی رو بوجود آورده. سلام امروز قشنگ. سلام. خدا کنه تموم ساعاتت قشنگ باشه، امروزِ موندنی... سلام و صد سلام.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:34 عصر |[ پیام]
خانی آبادیا ذلیل نشین؛ می خوایم بریم فرانسه پیش مریم...
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:23 عصر |[ پیام]
آه که من دوش چه سان بوده ام.
آه که تو دوش که را بوده ای...
آه که تو دوش که را بوده ای...
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:17 عصر |[ پیام]
از پنجره حیاط رو نگاه می کنم. همه جا سپید سپیده. چه شب سپیدیه امشب. برف همه جارو سفید کرده.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 3:12 صبح |[ پیام]
خودم خستم شد از اینهمه ........ گویی. چه شب بلندیه امشب. نه خواب میاد و نه سپیده صبح. چقدر خستمه...... از ؟؟؟؟
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 3:10 صبح |[ پیام]
باز من و تب و هزار لرز بر پیکر نزارم. باز من و شب و کابوس گرمای جهنم. باز من و تب و لرزش بی امان آرواره های خسته از لرز، باز من و تب و لرز و رویای حضور، از چه نالم و به چه پناه برم؟ از لرزی که یادگار شومی بر کابوسهاست یا تبی که شیرینی هضیون حضور را به همراه خود دارد؟
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 3:2 صبح |[ پیام]
گل همیشه بهارم، نیلوفر شب های مردابی زندگیم، ای همه ی هستی و ای همه راز های بودنم، شاخه نباتم، شمس تبریزم، ای همه طلوع و همه حضورم، ببین مرا و بنگر دیدگان منتظر و چشم به راهم را. بیا و با قدومت شبهای تارم را روشنی بخش.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 2:46 صبح |[ پیام]