سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فکرشو بکن....دو تا امتحان داشته باشی....اونم توی دوشنبه و سه شنبه....حالا هم همین، دوشنبه و سه شنبه هم تعطیل بشه....عجب زمستونی بود امسال. زمستونه حسابی ندیدم حالا هم که اومد،این همه بهمون حال داد...
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 5:59 عصر |[ پیام]
خبر دیگه از این بهتر نمیشه....فردا هم تعطیله دانشگاهمون....

 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 5:56 عصر |[ پیام]
آهای ی ی ی ی ی پیرمرد. فانوست رو خاموش کن. دیگه گرسنه‏م نیست.
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 4:14 عصر |[ پیام]
احساس دختری را دارم که هر روز جلوی آینه می‏ایستد و از دماغ گنده‏ی خودش چندشش می‏شود.
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 3:18 عصر |[ پیام]
احساس تنهایی می‏کنم. سانتی‏مانتال بودن خیلی سخت است.
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 3:14 عصر |[ پیام]
علی میگه می خوام اذیتت کنم؛ اذیت می شویم

 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 3:1 عصر |[ پیام]
افتخاری گوش میکنیم؛ هنگامه.
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 2:54 عصر |[ پیام]

وای خدا.....باورم نمیشه...عوضش کردند....کاشکی زودتر از اینا از توی ترک اومده بودم بیرون....تا زودتر از اینا یک عکسه خوشگل مثله این بکوبونن توی صفحه ی اول پارسی بلاگ،تا کاربر لذت ببره!!!


 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 2:19 عصر |[ پیام]

چه کنم با دل تنها ... چه کنم با غم دل ... چه کنم با این درد ... دل من ای دل من ...
محمد اصفهانی است دیگر!!!


 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 2:17 عصر |[ پیام]
بچه‏ها خندیدن و من از خندیدن‏‏شون شادم. شکر.
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 1:54 عصر |[ پیام]
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >