یه کامنت گذاشتم به قاعدهی حداقل سیصد کلمه. وحشتناک بید. شاید هم بیشتر. اره بابا بیشتر بود. داستان بود حدودا.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:35 صبح |[ پیام]
اخرین اخبار از قم. برف بند آمده. احتمالا صبح یخمک بازار باشد. و لیزکی بکشیم توی خیابان. فردا صبح درس. درس. درس. بعد هم کلوپ. و بعد هم دفتر. همش لیز لیزک.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:34 صبح |[ پیام]
اینک، مینگارم حرفی که باید گفته شود. اگر حرف باید گفته شود خب باید گفته شود. ولی چرا گفته نمیشود؟ شاید دلیلش تو باشی ... شاید درصدی احتمال دارد ناراحت شوی ...
شنبه 86 دی 15
, ساعت 6:15 عصر |[ پیام]
ای دی یاهوی جدید. ایمیل جیمیل جدید. لینک دونی جدید. دوستان جدید. ...
جمعه 86 دی 14
, ساعت 6:33 عصر |[ پیام]
پارسی بلاگ را دوست دارم. همهی دوستانم را. ولی ... چیزهایی هست که میخواهم بسازم. اینجا نمیشود.
جمعه 86 دی 14
, ساعت 6:26 عصر |[ پیام]
از خونه جدیدم راضی هستم. فقط نمیدونم باید چه کار کنم. انگار یه جور سرگیجه دارم. از صفر شروع کردن یه مقدار سخته. از اون بدتر اینه که احساس میکنم تنها هستم.
جمعه 86 دی 14
, ساعت 6:17 عصر |[ پیام]
یعنی الان میخوام به همهی کارمندای دانشگاهمون فحش بدم. لعنت به کسی که کارش را نتونه درست انجام بده. توی انتخاب واحدها اشتباه شده. لعنت به این دانشگاه ... از عصبانیت رگم شده اینقدر ...
چهارشنبه 86 دی 12
, ساعت 12:6 صبح |[ پیام]
دلم برای خودم میسوزد. برای دوستانم. برای دنیا. برای ایرانیها. برای همهی مردم جهان ... برای همه موجوادت کره خاکی. برای همه ... همه ... همه کائنات ... برای اینکه مثل تویی ندارند!! نجوای شبانهی من ...
سه شنبه 86 دی 11
, ساعت 2:1 صبح |[ پیام]
دوستان ما خیلی وقته نوشتن. دو روزه ننوشتن. دو روز ... اونم برای اینک همیشه اپ دیت. وحشتناکه. ای علمای اینک، ای علمای قم و تهران و اصفهان به داد اینک برسید!!
سه شنبه 86 دی 11
, ساعت 1:57 صبح |[ پیام]
تا به حال خیلی جلوی خودم را گرفتم که به پارسی چیزی نگم ولی داره تحملم کم میشه. من تحمل نامنظمی و نقص را ندارم. اخلاقم این جوری است. این جمله آخر مزخرفترین و بیمنظقترین جملهای است که یه مرد میتونه بگه.
سه شنبه 86 دی 11
, ساعت 1:53 صبح |[ پیام]