وقت ناهار شد. ناهار لوبیا پولو... بوش که خوبه ... حالا تا طعمش ...
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 1:19 عصر |[ پیام]
مدیریت محتوایی هم لذتی داره برای خودش. درسته که وقتت را میگیره ولی لذتی داره. جدید نوشتههای دوستان را میبینی و نوشتههای نو و وبلاگهای نو را میشناسی.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 1:7 عصر |[ پیام]
این ویدئو کلوپی نمیخواد باز کنه فیلمهاش را پس بگیره. خسته شدم اینقدر این روزها اوردم و بردم. یه خلوار کار دارم ولی بی خیال.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 1:5 عصر |[ پیام]
خیلی وقت است دفتر توسعه مهمان نبودهام. امروز میهمان هستیم. از صدقه سر این برف و تنبلیمان است.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:59 عصر |[ پیام]
دلستر یخ کرده توی پارک ... برف ... جیگرت خنگ میشه...
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:39 صبح |[ پیام]
فرنی فروشی هم بسته بود. اعصابمان خورد شد. دوست داشتم فرنی بخورم. توی سرما حال میدهد.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:38 صبح |[ پیام]
اخ حال داد سرما و برف. به قول حامد مردم برف ندیده. ما که داشتیم حال می کردیم. رفتیم کتابخانه. لذت بردیم. به کفشهایی که خریدم هم درود و صلوات فرستادیم.
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:37 صبح |[ پیام]
دل و دماغ نوشتن ندارم. نوشتنم میاید ولی اینکه پرورش بدهم. حوصله ندرام. سوژه تا دلت بخواهد دارم ولی ...
دوشنبه 86 دی 17
, ساعت 12:36 صبح |[ پیام]