اگر همه جمع شوند و بگویند که پستها، توی گلوی پارسیبلاگ گیر نمیکند، باز من دارم میبینم که بعضی وقتها گیر میکند. این را برای این نوشتم که قبلی از توی گلوی پارسیبلاگ رد شود.
دوشنبه 87 فروردین 19
, ساعت 2:23 صبح |[ پیام]
کاش میشد موقع شیر کردن آیتمهای گوگل تعیین کرد که برای چه دستهای از دوستان شیر شود. بعضی اوقات آدم میترسد بعضی مطالب را شیر کند و از شیر نکردنش هم احساس بدی به آدم دست میدهد.
دوشنبه 87 فروردین 19
, ساعت 1:52 صبح |[ پیام]
رسما باید برای رد شدن بعضی اینکها از گلوی آقای پارسیبلاگ، یک پست الکی از باب دفتین ارسال کرد.
دوشنبه 87 فروردین 19
, ساعت 1:52 صبح |[ پیام]
I can"t forget the day that you disdained me by your silence.
دوشنبه 87 فروردین 19
, ساعت 1:42 صبح |[ پیام]
مودبانهاش میشود: «شویندهی اموات، تفکراتت را ببرد!»
دوشنبه 87 فروردین 19
, ساعت 1:34 صبح |[ پیام]
بارها آرزو کردهام که ای کاش میشد آن یک روز را از تاریخ زندگی من حذف کرد. اگر آن یک روز نبود، خیلی چیزهای دیگر هم نبود. خیلی چیزها... .
دوشنبه 87 فروردین 19
, ساعت 1:28 صبح |[ پیام]
هر بار از دست کسی عصبانی هستی و به باد فحش و توهین گرفتهایش، خودم را شبیه دشمنانت میبینم؛ شبیه آنها که فحشبارانشان میکنی. احساس میکنم تمام فحشهایی که بهشان میدهی، بر من نیز صادقاند.
دوشنبه 87 فروردین 19
, ساعت 1:26 صبح |[ پیام]
عصبانی که میشوی، دوست دارم کیلومترها از تو فاصله بگیرم. میترسم.
دوشنبه 87 فروردین 19
, ساعت 1:25 صبح |[ پیام]