سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 من نبودم.حالم بد بود. ولی می گفتند که آقای خانگل زاده سفر کربلایی داشتند که به جناب مجاهد دادند. از بقیه اش خبری ندارم. در کل خوش به سعادتشون.


 سه شنبه 87 فروردین 6 , ساعت 2:0 عصر |[ پیام]
رفتیم چزابه. بعد هم فکه. رمل های فکه فقط دیدنی استو حس کردنی است. بیان نمی شود. همه در صف های جماعت ایستاده بودند و نماز می خواندند. روی خاک ها.
 سه شنبه 87 فروردین 6 , ساعت 2:0 عصر |[ پیام]

اولین چیزی که صبح روز چهارم برای همه مون جالب و خنده دار شد این بود که: یکی از دوستان، شب قبل، از بس خسته بودن زودتر از همه برمی گردن به خوابگاه و رزمایش هم نمی آیند. گویا لامپها در خوابگاه هم خاموش بوده. از فرط خستگی یک اتاق قبل تر از اتاق خودشان با خیال راحت در گروه شیرازی ها خواب هفت پادشاه می بینند. و صبح بلند می شوند می بینند همه نا آشنا هستند. وقتی می بینیمش از خنده...:)


 سه شنبه 87 فروردین 6 , ساعت 1:59 عصر |[ پیام]

صبح بعد از نماز و دعا یک قرعه کشی هم داشتند. اسم یکی را که در این اردوها شرکت کرده بودند به قرعه برای سفر کربلا انتخاب می کردند. اسم یک خانم که نمی شناختمش در آمده.


 سه شنبه 87 فروردین 6 , ساعت 1:59 عصر |[ پیام]

من موندم اینجا دوتا نویسنده داره یا بیست و دوتا:دی!


 دوشنبه 87 فروردین 5 , ساعت 10:6 صبح |[ پیام]
خب انگار همچین یه نموره این نوشتن من کار دست خودش داده. هیش کی نیمیخواد بینویسه؟!
 دوشنبه 87 فروردین 5 , ساعت 10:5 صبح |[ پیام]
البته خانم ها کمی ترسیدند نه بیشتر:دی! آقایون که فقط نور موبایلهایشان دیده میشد. در آن همه شلوغی چطور فیلم برداری و عکس برداری می کردند الله اعلم!
 یکشنبه 87 فروردین 4 , ساعت 1:43 عصر |[ پیام]

در پایین کوه باز هم سخنرانی داشتند. هوا سرد بود. عده ای رفتند و در خوابگاه ماندند و عده ای هم در هوای سرد ماندند و برای مظلومیت شهیدان اشک ریختند. آن شب هم در پادگان میشداغ تمام شد.


 یکشنبه 87 فروردین 4 , ساعت 1:43 عصر |[ پیام]

آنهایی که آخرتر بودند فقط دود بود که می خوردند. خیلی عذاب کشیدند. البت عذاب ما کجا و عذاب آن زمان برای شهیدان کجا.


 یکشنبه 87 فروردین 4 , ساعت 1:42 عصر |[ پیام]

در آخر همه نشستیم. در همان تاریکی. راست میگفت. گفت:« همه ی این عملیات با ضریب امنیتی خیلی بالا انجام شد. ولی آن موقع و در زمان جنگ اینگونه نبوده.» ممکن بود همان آتش ها و موشکها مستقیم روی بدن فردی فرود بیاید. پس این همه ترس ما برای چه بود آن شب؟


 یکشنبه 87 فروردین 4 , ساعت 1:42 عصر |[ پیام]
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >