با این خونه تکونی به شدت موافقم. بهترین کار است.
دوشنبه 87 فروردین 12
, ساعت 10:22 صبح |[ پیام]
ساحل در انتظار کسی بود
تا پاسخی بگوید، فریاد آب را
با ناله ی گره شده، دلتنگ، خشمگین
سر زیر پر کشیدم و رفتم
جواب را.
تا پاسخی بگوید، فریاد آب را
با ناله ی گره شده، دلتنگ، خشمگین
سر زیر پر کشیدم و رفتم
جواب را.
یکشنبه 87 فروردین 11
, ساعت 10:54 عصر |[ پیام]
بخوان! ای مرغ مست بیشه ی دور!
که ریزد از صدایت شادی و نور
قفس تنگ است و دل تنگ است، ورنه
هزاران نغمه دارم چون تو پرشور
(مشیری)
که ریزد از صدایت شادی و نور
قفس تنگ است و دل تنگ است، ورنه
هزاران نغمه دارم چون تو پرشور
(مشیری)
یکشنبه 87 فروردین 11
, ساعت 10:52 عصر |[ پیام]
آهنگی بود که خوانده می شد و آبشارهایی کوچکی که با صدای آن حرکات زیبا داشتند. رنگهایشان هم دیدنی بود. ولی بعد از نیم ساعت تکراری میشد. جالب بود. (پارک غدیر، اصفهان)
یکشنبه 87 فروردین 11
, ساعت 7:3 عصر |[ پیام]
زنده رود خاطره، ترمه ی دستان، آسمان اصفهان، روشنایی سان، عطر گل خند تو در کوچه و بازار، آن تپیدن های دل، آخرین دیدار.
یکشنبه 87 فروردین 11
, ساعت 7:1 عصر |[ پیام]
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
یکشنبه 87 فروردین 11
, ساعت 6:44 عصر |[ پیام]
ما که رفتیم بخوابیم. باید چهار ساعت دیگه بلند شوم. خداحافظ .حلال کنید. یا علی.
چهارشنبه 87 فروردین 7
, ساعت 11:39 عصر |[ پیام]
شیطونه دروغ میگه. یه وقت به حرفش گوش نکنی ها الهه جون!
چهارشنبه 87 فروردین 7
, ساعت 11:37 عصر |[ پیام]
می ترسم برم و تا وقتی بیام اینک آپ نشده باشه. شیطونه میگه نَرم.
چهارشنبه 87 فروردین 7
, ساعت 11:36 عصر |[ پیام]