سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مهم اینه که ما از نوشته ها چه برداشت هایی داریم. و چه هدفی!
 سه شنبه 87 اردیبهشت 3 , ساعت 3:26 عصر |[ پیام]
این که در کنار کسی به هدفی برسی فرقی داره با این که برای رسیدن به هدفی در کنار کسی باشی؟
 سه شنبه 87 اردیبهشت 3 , ساعت 3:25 عصر |[ پیام]
یا خودم گفتم اگر طرف می دونست چنین وبلاگی وجود داره اون شعر رو تغییرش می داد و اون طوری می نوشت.
 سه شنبه 87 اردیبهشت 3 , ساعت 3:22 عصر |[ پیام]

پشت ماشینی نوشته شده بود:
غروب را دوست دارم چون رنگ غم است.
غم را دوست دارم چون همیشه با من است.


 سه شنبه 87 اردیبهشت 3 , ساعت 3:21 عصر |[ پیام]
غم رو که دیدم یاد اینک افتادم. واقعا مسخره اس!
 سه شنبه 87 اردیبهشت 3 , ساعت 3:21 عصر |[ پیام]
غروب را دوست دارم چون رنگ غم است!
غم را دوست دارم چون همیشه با اینک است!
 سه شنبه 87 اردیبهشت 3 , ساعت 3:19 عصر |[ پیام]
گاهی اوقات باید نوشته هایی رو خوند بدون در نظر گرفتن کسی که اونو نوشته. وگرنه باید برای همیشه فراموشش کرد.
 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 8:23 عصر |[ پیام]
راهنمایی کردن دیگر سودی نداشت. سوالهایش بر خلاف دین بود. کمک خواستن از دیگران هم بی فایده شد...
نوشته هایش را باز هم دوست دارم!
 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 8:22 عصر |[ پیام]
گاهی وبلاگی رو آنقدر دوست دارم ولی... کاش با او چت نکرده بود. کاش همانطور که در ذهنم ساخته بودم می ماند. نوشته هایش را هنوز هم دوست دارم. ولی آن شخصی که شاید از مسلمانی فقط نامش را می داند...هیچ دیگر.
 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 8:21 عصر |[ پیام]
دوست نداشتم دوست داشتنش را فراموش کنم ولی افسوس که خودش را...چهره ی واقعی اش را در عرض دو روز شناختم. شاید هم خوشبختانه...
 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 8:19 عصر |[ پیام]
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >