The best sentence in this movie was:
"Death is just a part of life"
پنج شنبه 87 فروردین 15
, ساعت 2:18 صبح |[ پیام]
اگر شب ها خبر یابی ز درد انتظار من
ز خواب ناز رو ناشسته آیی در کنار من!
«مولانا صائب»
پنج شنبه 87 فروردین 15
, ساعت 1:9 صبح |[ پیام]
ای مرغ به سوی آشیانت برگرد!
ای دوست به سوی دوستانت برگرد!
جان تو در آنجاست کجا می گردی؟!
آه ای همه تن به سوی جانت برگرد!
ای دوست به سوی دوستانت برگرد!
جان تو در آنجاست کجا می گردی؟!
آه ای همه تن به سوی جانت برگرد!
چهارشنبه 87 فروردین 14
, ساعت 10:8 عصر |[ پیام]
زمان در خواب و دریا قصه پرداز
خیالم در بلندی های پرواز
زتلخی های پایان می رسیدم
به شیرین شگفتی های آغاز!
خیالم در بلندی های پرواز
زتلخی های پایان می رسیدم
به شیرین شگفتی های آغاز!
چهارشنبه 87 فروردین 14
, ساعت 10:7 عصر |[ پیام]
عقل رو جای احساس؟ یا بر عکس؟ خیلی واضح بود. درستش را پذیرفتم.
چهارشنبه 87 فروردین 14
, ساعت 10:5 عصر |[ پیام]
آیا باز هم دلخور می ماند!؟ آیا عقل را به جای احساس پذیرفت؟ به پیش چشم دید؟
چهارشنبه 87 فروردین 14
, ساعت 10:5 عصر |[ پیام]
ولی درست نبود. فکر کنم درست همان بود که کردم.
چهارشنبه 87 فروردین 14
, ساعت 10:4 عصر |[ پیام]
آیا درست بود برای بودن با تو از همه ی آنچه داشتم و در آغوش می کشیدم بگذرم!؟ نمی دونم. شاید.
چهارشنبه 87 فروردین 14
, ساعت 10:3 عصر |[ پیام]
کاش همهی آروزوهایم تا زنده هستم به وقوع بپیوندد.یعنی میشود؟
چهارشنبه 87 فروردین 14
, ساعت 7:51 صبح |[ پیام]