گفت: «مدتی فیلم بازی کن. انگار کن که بود و نبودش برایت فرقی نمیکند؛ آن وقت حساب کار میآید دستش.» فیلم بازی کردم. حالا که مدتی گذشته انگار بود و نبودش برایم فرقی نمیکند. خودم هم نمیدانم. شاید هم فقط زبانم بند آمده است.
جمعه 86 دی 14
, ساعت 2:14 عصر |[ پیام]
الان دارم مریض داری میکنم.چقدر زبان تشکر آمیز بیمارم،خستگی رو از تن من به در میکند...
جمعه 86 دی 14
, ساعت 11:16 صبح |[ پیام]
< language=java>
>
یادم باشه مریض نشم.اگه هم مریض شدم ،یادم باشه زبون تشکرم یادم نره.یادم باشه که مریضداری خیلی سختتر از خود بیماری است.همین...
یادم باشه مریض نشم.اگه هم مریض شدم ،یادم باشه زبون تشکرم یادم نره.یادم باشه که مریضداری خیلی سختتر از خود بیماری است.همین...
جمعه 86 دی 14
, ساعت 11:15 صبح |[ پیام]
علی!
درس عبرتی باشد برای آیندگانت.
اعتماد بیخودی حماقته؛ اینرو بفهم.
درس عبرتی باشد برای آیندگانت.
اعتماد بیخودی حماقته؛ اینرو بفهم.
جمعه 86 دی 14
, ساعت 8:57 صبح |[ پیام]
هنوز دارم اینک می خونم؛ بیست و هشت صفحه مونده. باز داره بازی در میاره. و باز من رفتم توی ریدر.
جمعه 86 دی 14
, ساعت 5:15 صبح |[ پیام]
رسیدم به اون شبی که مستی هام رو می خواستم ذخیره کنم...
جمعه 86 دی 14
, ساعت 4:13 صبح |[ پیام]
دارم اینک می خونم. فکر کنم تا حالا 50 صفحه خونده م. 62 صفحهی دیگه مونده!
جمعه 86 دی 14
, ساعت 3:59 صبح |[ پیام]