سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عنقریب قافله به نینوا می رسد. دیرزمانی نمی پاید که نخلستان به تصرف نیزه دارن در آمده و هر نخل پناهگاه اشبه الرجال می گردد. خیمه ها ، مَامن تشنه لبان گشته و عباس با سر رو به فرات می گذارد. و عنقریب است که کف العباس، به شرف امانتداری نائل آید.


 پنج شنبه 86 دی 20 , ساعت 12:22 صبح |[ پیام]
شب‌ که می‌شود باید خوابید. خوابید تا زندگی کرد. صبح هم باید بیدار شد تا زندگی کرد. زندگی دو حالت دارد، خواب، بیدار. جفتش هم برای زندگی است. زندگی ...
 پنج شنبه 86 دی 20 , ساعت 12:18 صبح |[ پیام]

یحتمل اگه اون یه نفر اینجا رو بخونه، عمرا دیگه  افتخار چت با خودش رو نصیبتون  کنه.
( تو کامنت هم نوشتم اما الیاس گفت اینجا هم بنویسم).


 پنج شنبه 86 دی 20 , ساعت 12:10 صبح |[ پیام]

چقدر اینجا امشب ساکته!!
آدم فکر می کنه باید یواش بنویسه و هیس باشه.
وگرنه ممکنه خواب از اینک بره.
اونوقتشم آدم هوس شیطونی می کنه.
اما نُچ... فقط مودبانه می نویسیم. اینک می نویسیم.


 پنج شنبه 86 دی 20 , ساعت 12:1 صبح |[ پیام]
خُب من مطمئنم که آقا پلیس هم دلش برا بقیه تنگ میشه و خواب بقیه رو می بینه.
باور کنین راست می گم. میگین نععع، خُب از خود آقا پلیس بپرسین.
 چهارشنبه 86 دی 19 , ساعت 11:53 عصر |[ پیام]

حلا به باده نوشان،
فصل نوش می آید.
اینک،
صدای پای محرم به گوش می آید.


 چهارشنبه 86 دی 19 , ساعت 11:51 عصر |[ پیام]

شب‏ها که ما می‏خوابیم
آقا پلیسه بیداره
روزها که ما بیداریم
آقا پلیسه می‏خوابه...
(اون وقت دل ما برای آقا پلیسه تنگ می‏شه!)


 چهارشنبه 86 دی 19 , ساعت 11:3 عصر |[ پیام]
درس‏هام مونده. اومدم اینک نویسی. جالب است. برو درس‏ت را بخون. فردا پس فردا که نه. هفته بعد امتحان داری. ملت شنصد هفته دیگه امتحان کار‏شناسی ارشد دارن،‏وبلاگشان خوشگشان را بستن. اون وقت من...
 چهارشنبه 86 دی 19 , ساعت 11:44 صبح |[ پیام]
همسایه‏مان فوت کرد.
 چهارشنبه 86 دی 19 , ساعت 11:36 صبح |[ پیام]
اصلا فقط بعد از نماز صبح میشه وبلاگ را به روزش کرد.هم بین الطلوعین رو بیدار موندی و هم خونه آروم و ساکته...چقدر من این محیط بی سر و صدا رو دوست دارم...
 چهارشنبه 86 دی 19 , ساعت 7:24 صبح |[ پیام]
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >