بچهها وقتی گم میشن میگن مامان بابامون گم شدن.
اینک به این جمله فکر میکردم.
دوشنبه 86 دی 24
, ساعت 9:38 عصر |[ پیام]
عارضم به حظور انورتون که آآآآآآآآآآآآآآ
جدیدنها قبل از حرفهای مهمم جملهی بالا رو میگم.
جدیدنها قبل از حرفهای مهمم جملهی بالا رو میگم.
دوشنبه 86 دی 24
, ساعت 9:28 عصر |[ پیام]
یکی از سخت ترین فشارهایی که به من می آید این است که کسی که مرا می شناسد، مجهول کامنت بگذارد. اگر این نوع دوستان .... هیچی اصلا.
دوشنبه 86 دی 24
, ساعت 8:26 عصر |[ پیام]
از دوست عزیزی که با عنوان "یک دوست آشنا" کامنت گذاشته اند می خوهم بپرسم، مخاطب چند جمله ی اول من بودم؟ راستش را بخواهید نتیجه ی کامنت شما برای من چیزی نبود جز دلهره، تشویش و ناراحتی. و شاید هم ترس
دوشنبه 86 دی 24
, ساعت 8:10 عصر |[ پیام]