چه کسی خواهد فهمید. هیچ کس. هیچ کس یعنی هیچ کس. چه کسی خواهد فهمید صدای شکسته شدن خودم را شنیدم. چه کسی فهمید باید در میانه ی خیابان زار می زدم تا اندکی آرام شوم. چه کسی فهمید هیچ وقت نمی توانم پتک آن روز را حتا تصور کنم. چه کسی. هیچ کس.
 جمعه 86 اسفند 3 , ساعت 1:9 صبح |[ پیام]
هنوز آن روز ماه مبارک را یادم نرفته که چگونه همه ی زندگی ام در یک لحظه به باد رفت. همه ی امیدم. همه ی آسودگی ام. کاش تمام می شد این نمودار سینوسی کثیف 
 جمعه 86 اسفند 3 , ساعت 1:8 صبح |[ پیام]

حاضرم در همه عمرم هیچ لذتی نبرم؛ اما در مقابل این‏چنین لحظه‏هایی را نخواهم تجربه کنم.


 جمعه 86 اسفند 3 , ساعت 1:5 صبح |[ پیام]
تلخ نیست
        «هیچ گاه»
     همان اندازه که
                  شیرین نیست
           «همیشه»
 جمعه 86 اسفند 3 , ساعت 1:2 صبح |[ پیام]
چقدر ابله بودم؛ و ایضا هستم. خدایا! خریت و حماقت را از من بگیر.  
 جمعه 86 اسفند 3 , ساعت 12:58 صبح |[ پیام]

لی فی کلّ الاحوال رئوفا
فی کل‌الاحوال…
حتی اون موقع هم که گناه می‌کنم..


 جمعه 86 اسفند 3 , ساعت 12:53 صبح |[ پیام]
اگر از من مترادف «اینک» را بخواهند
خواهم گفت: «اداره ثبت احوال»!

 پنج شنبه 86 اسفند 2 , ساعت 8:29 عصر |[ پیام]
«اینک» را دوست دارم چون باعث ثبت افکار و احوال  لحظه‌ای من است.
افکاری که درست یااشتباه به طور آنی به ذهنم هجوم می‌آورند و اگر «اینک» نشوند، به همان سرعت که آمده‌اند خواهند رفت.

 پنج شنبه 86 اسفند 2 , ساعت 8:28 عصر |[ پیام]

الآن میبینم «ظلم به خود» مصادیق متعددی می‌تونه داشته باشه.
یکیش محروم کردن خود از هدایته...


 پنج شنبه 86 اسفند 2 , ساعت 8:27 عصر |[ پیام]

کوچک‌تر که بودم، وقتی در دعای کمیل می‌خواندم «ظلمت نفسی» همه‌اش فکر می‌کردم که معنی‌اش این می‌شود که من یک گناهی کرده‌ام، بعد تو به خاطر آن گناه منو محروم کردی، پس در حقیقت من به خودم ظلم کردم!


 پنج شنبه 86 اسفند 2 , ساعت 8:26 عصر |[ پیام]
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >