ساعت 12:10 می باشد؛ مثلا.
اس ام اس داده میگه: «داره کتاب ++c تموم میشه تو نمی خوای؟!»
اس ام اس داده میگه: «داره کتاب ++c تموم میشه تو نمی خوای؟!»
پنج شنبه 86 اسفند 2
, ساعت 12:19 صبح |[ پیام]
سه تا درخت بید. دو تاش بید بید. یکیش بید نبید. آن که بید نبید، وسط آن دو تا که بید بید بید.
پنج شنبه 86 اسفند 2
, ساعت 12:18 صبح |[ پیام]
همهی در و پنجرهها را بسته بود و کرکرهها را کشیده بود پایین که صدا بیرون نرود. صدای ضبط را تا آخر بلند کرد و سعی کرد با ریتم تند آن، حرکتش را هماهنگ کند ولی نمیتوانست. آخر، ایستاد و فریاد زد: «نمیتونم. من همیشه موتزارت و باخ گوش میکردم. میفهمی؟!»
پنج شنبه 86 اسفند 2
, ساعت 12:3 صبح |[ پیام]
مردهشور ببرد این سلیقهی کوفتی من را که تو از هر چه خوشت بیاید، من حالم از آن به هم میخورد.
چهارشنبه 86 اسفند 1
, ساعت 11:48 عصر |[ پیام]
پایان سخن،
پایان من است؛
تو انتها نداری...
(گرمارودی)
پایان من است؛
تو انتها نداری...
(گرمارودی)
چهارشنبه 86 اسفند 1
, ساعت 11:43 عصر |[ پیام]
منم و انبوهی از داستانهای ناتمام...
و تویی که میل بسکردن نداری.
و تویی که میل بسکردن نداری.
چهارشنبه 86 اسفند 1
, ساعت 11:42 عصر |[ پیام]
زنده ام و هستم. ممنونم مادرانه مهربون و علی آقای بزرگوار.
چهارشنبه 86 اسفند 1
, ساعت 11:26 عصر |[ پیام]
گفت: خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بیاموزید بدون جلب توجه متفاوت باشید.
احساس کردم امروز خیلی جلب توجه کردم.
چهارشنبه 86 اسفند 1
, ساعت 11:20 عصر |[ پیام]