فقط از من می خواستی تا ناراحتش کتم. نمیشد به من نگی تا این کار رو نکنم؟ کاش فکرهای دیگه به ذهنش نیاد.
یکشنبه 87 تیر 9
, ساعت 1:9 عصر |[ پیام]
خدایا! دیگه منو توی چنین شرایطی قرار نده که بخوام چنین حرفی رو بهش بگم. چرا باید من خواب ببینم؟ چرا؟ من که دیگه خودم را کنار کشیدم و کاری بهش ندارم.
یکشنبه 87 تیر 9
, ساعت 1:2 عصر |[ پیام]
میگم!بگم؟میگم ماشالله اینک داره رو دست الهه خانم می چرخه...میگم ؛الهه جان! اینک را باید پشت قباله ات انداخت.
می دونین چی گفت؟
گفت:....
می دونین چی گفت؟
گفت:....
شنبه 87 تیر 8
, ساعت 2:49 عصر |[ پیام]
البته فقط برای عده ی خاصی اون حرف را زدم. وگرنه همه ی خواننده ها ی میلیونی و بزرگوار اینک که اینگونه نیستند.
شنبه 87 تیر 8
, ساعت 11:50 صبح |[ پیام]
غریب اگر به غربت میانه ی گنج است
همین که شام شود آن غریب دلتنگ است.
همین که شام شود آن غریب دلتنگ است.
شنبه 87 تیر 8
, ساعت 11:48 صبح |[ پیام]
لیوان آب خنک را می نوشیم و به هوای گرم بیرون وارد می شویم!
شنبه 87 تیر 8
, ساعت 11:46 صبح |[ پیام]
دلیل نوشتن هم برای خودمان روشن است که چرا برای کسی می نویسیم که اصلا اینجا را نمی شناسد. لزومی ندارد توضیح داده شود. اینجا برای ثبت خاطرات و وقایع و اینا و اوناست. کسی مشکلی دارد می تواند چشم پوشی کند و بزرگواری و این حرفا و نخواند.
شنبه 87 تیر 8
, ساعت 11:45 صبح |[ پیام]