سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جدی علم غیب نداری؟؟
باورم نمیشه
حضور تام و مراقبات عجیب و غریب با علم غیب نداشتن تو جمع نمی شه..

همین! مال هیچکس نیست!


 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:16 عصر |[ پیام]

اصلا راضی نمی شدم بعد از ماهها که دیگر پشت دستم را داغ کرده بودم حتا به صورتش نگاه نکنم و کلمه ای با او حرف بزنم، ولی خدا نمی گذارد راحت باشم. نمی گذارد فراموشی به این راحتی در ذهن بنشیند. چرا؟


 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:16 عصر |[ پیام]

فهمیدی یا نه ؟؟
مگه علم غیب نداری؟؟

نداری؟

....


 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:15 عصر |[ پیام]

دوستش دارم...نه...دوستش داشتم تا جایی که حاضر شدم خودم برایش بگویم قبل از اینکه بقیه بگویند؛ شاید کمی بهتر میشد. ولی تا آخر عمر راضیش نمی کنم. از کارهایی که در حق من کرد به راحتی نمی گذرم. نمی دانم اسمش چیست! همان حلال نکردن.


 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:14 عصر |[ پیام]
می دونی باید هم باورت نشه
تو که ندیدی ...
 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:13 عصر |[ پیام]

قدیم ها می گفتند

جگر شیر نداری . سفر عشق مکن
خیلی بی شهامت بودی
همین!


 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:12 عصر |[ پیام]
عاقبت روزی رسید که خیلی سخت حرف ته دل را قی کرد و برایش افشا کرد آنچه سالها عذابش می داد.
 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:12 عصر |[ پیام]
اون همه درس خوندن برای چی بود؟
 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 2:14 عصر |[ پیام]
آدم وقتی به کسی اعتماد نداره چقدر حرف زدن سخته.
 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 2:8 عصر |[ پیام]
نه یک باز، نه صد بار...هزار بار...براش جون کند. نه هر روز نه هرشب، به تکرار گفت...
 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 2:0 عصر |[ پیام]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >