با احترام به همه ی اعضای حزب بزرگ ترها باید این نکته را بگویم که بزرگ ترین ترس من، عضو شدن رسمی ام در حزب بزرگ تر ها است. همین.
دوشنبه 86 بهمن 1
, ساعت 1:3 صبح |[ پیام]
یادم بماند روزهای نکبت و سیاهی را. شاید دستمایه ای برای آرام شدن در روزها نکبت تر و سیاه تر باشد.
دوشنبه 86 بهمن 1
, ساعت 12:36 صبح |[ پیام]
خیلی نامردیه؛ کسی همه ی زندگیت رو ازت بگیره؛ بعد بگه حالا بدو دنبالش.
دوشنبه 86 بهمن 1
, ساعت 12:30 صبح |[ پیام]
من می دونم که هیچ حقی ندارم؛ اما بزار این رو بگم. دوستت ندارم. به خاطر تمام بی توجهی هات.
دوشنبه 86 بهمن 1
, ساعت 12:23 صبح |[ پیام]
بسماللهالرحمنالرحیم؛ بنابه مشکلات اخیر در باب کمبود تحمل و این جور مزخرفات استدعا دارد اندکی صبر و اینها به حساب سیبای بنده به شمارهی 010139337700x واریز نمایید. با تشکر. رونوشت: رفتر ریاست جمهوری در خیابان پاستور+ دفتر ریاست جمهوری در مجموعهی سعدآباد.
دوشنبه 86 بهمن 1
, ساعت 12:4 صبح |[ پیام]
اگر بلد نیستید در هر حال طلبکار باشید، بدانید ارزش و شرافت عضویت در حزب بزرگترها رو ندارید؛ حتا ارزش زندگی کردن را هم ندارید؛ خیلی نکبتبار است که عضو حزب باشید و طلبکار بودن را یاد نگرفته باشید.
یکشنبه 86 دی 30
, ساعت 10:54 عصر |[ پیام]
اگه عضو حزب بزرگترها باشی، حق نداری به کسی اجازه بدی فرمایشهات رو دست کم بگیره؛ یا حتا به شوخی بگیره. اگه کسی وجود داشت که احتمال می دادی بعیده آدم بشه، می تونی قبرش رو بکَنی؛ رسما!
یکشنبه 86 دی 30
, ساعت 10:52 عصر |[ پیام]
اونایی که عضو حزب بزرگترها نیستن دو گروهن؛ اونایی که با تمام وجود به دنبال دست و پا کردن عضویت در حزب بزرگترها هستن؛ و اونایی که عُرضه ی بزرگتر بودن ندارن.
یکشنبه 86 دی 30
, ساعت 10:49 عصر |[ پیام]