پل زندگی. پل هوایی زندگی. رویایی ترین پل زندگی من. پل آرامش. گرچه پل نامردی هم بود؛ اما سخت نمی گیریم.
دوشنبه 86 اسفند 6
, ساعت 12:32 صبح |[ پیام]
شاید همه سعی می کنن فراموش کنن؛ اما من اهل فراموش کردن نیستم؛ حتا سعی هم نمی کنم. حتا سخت ترین لحظه ها رو. حتا اون لحظه هایی که توی کوچه های روبروی ترمینال مـ... گذشت. می دونم که توی می خوای فراموش کنی.
دوشنبه 86 اسفند 6
, ساعت 12:30 صبح |[ پیام]
چه جالب. چند وقت پیش دقیقا همینا رو داشتم گوش می کردم؛ اما غمناک و غمزده بودن؛ اما الان شادن!
دوشنبه 86 اسفند 6
, ساعت 12:4 صبح |[ پیام]
امشب باید یه چیزی بنویسم؛ اون آقاهه گفت بیوگرافی؛ به قول بعضیا رزومه؛ و به قول بعضیای دیگه رزونامه!
جمعه 86 اسفند 3
, ساعت 9:59 عصر |[ پیام]
«من از بچهها تا موقعی که هنوز بزرگ نشدهاند و طرز رفتار بزرگترها و توانایی دروغگویی و تقلب و پستی را یاد نگرفتهاند، خوشم میآید.» رت باتلر
جمعه 86 اسفند 3
, ساعت 5:21 عصر |[ پیام]
وید هر وقت گشنه ش میشد نمی گفت گرسنهم؛ می گفت وید گرسنه است!
جمعه 86 اسفند 3
, ساعت 4:42 عصر |[ پیام]
من ساندویچ می خوام؛ از همون ساندویچای روبروی پارک ولـ...
جمعه 86 اسفند 3
, ساعت 1:47 صبح |[ پیام]
نیازی به گفتن نیست؛ اما فکر می کنم اگه بگم بهتر باشه. من اینجا با کسی دعوا ندارم؛ مخصوصا اینکه این حرفام مخاطب خاص نداره؛ این جا دارم با خودم حرف می زنم. مزخرفات ذهنی م مستقیم دارن میان این جا. تو رو خدا کسی به خودش نگیره. خب؟
جمعه 86 اسفند 3
, ساعت 1:44 صبح |[ پیام]