این منم
با توهمی
کودکانه از
رسیدنی
که هیچ گاه...
با توهمی
کودکانه از
رسیدنی
که هیچ گاه...
دوشنبه 86 اسفند 20
, ساعت 1:50 صبح |[ پیام]
علی رییس است. علی شیر و کیک خریده است. علی -احتمالا- می خواهد ما را خر کند. من این چیزا هالیم نیست. من علی را دوست دارم.
شنبه 86 اسفند 18
, ساعت 6:41 عصر |[ پیام]
من دارم میرم. دعا کنید. خیلی. خب؟ خیلیا! فراموش نمی کنید؟ یاد اوری نکنم.
سه شنبه 86 اسفند 14
, ساعت 7:23 عصر |[ پیام]
اینجا که نباشی...
نه! مگر می شود نباشی. هستی. همیشه...
نه! مگر می شود نباشی. هستی. همیشه...
دوشنبه 86 اسفند 13
, ساعت 5:44 عصر |[ پیام]
می خواهم چشم هایم را ببندم. آن قدر ببندم تا هیچ نبینم. آن قدر ببندم تا آن روزها برسند. می بندم. همین الان. همین الان. بسته ام الان. اگر می بین دبد تایچ شسده بدانبید به خاطر این است که چشم هایم را بسته تام...
دوشنبه 86 اسفند 13
, ساعت 5:39 عصر |[ پیام]
آدم با لاف تاف نزدیک به دو میلیونی اینک بنویسه چی میشه؟ حکما مصداق بارز مرفه بی درد میشیم. من نمی خوام.
دوشنبه 86 اسفند 13
, ساعت 5:27 عصر |[ پیام]