فقط مگه این که به قول یکی؛ برم به مهندس بگم. انشاالله خودش درست می کنه.(مهندس اعظم!)
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 11:22 عصر |[ پیام]
خب من که میگم؛ از نطر من هیچ ایرادی نداره.
همین جوری یوزر و پسورد میدیم. خب مگه چی میشه؟ همینه دیگه. باید حل بشه یا نه؟
همین جوری یوزر و پسورد میدیم. خب مگه چی میشه؟ همینه دیگه. باید حل بشه یا نه؟
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 11:21 عصر |[ پیام]
شده یک وبلاگی رو از اولین مطلبش مو به مو خونده باشی؟
خودم همین جوریم. ولی از اون حرفش می ترسم که یه روزی میخواد تعطیل کنه. خب واسه چی؟
خودم همین جوریم. ولی از اون حرفش می ترسم که یه روزی میخواد تعطیل کنه. خب واسه چی؟
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 10:17 عصر |[ پیام]
آموختن بعضی از چیزایی که اصلا رعایت نمی کردی، یه کم شیرینه. البته اولش خیلی سخته.
چون هنوز کامل نمی دونم از کدومشون باید کجا استفاده کنم.
حالا خوبه این همه توضیح داد!
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 10:15 عصر |[ پیام]
من هم میخواهم فریاد بلندی در این کویر خشک، که ما چند صباحی در آن می مانیم، بکشم. اگر نتوانستم سکوت می کنم. گاهی سکوت بهتر از نالیدن است.
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 10:13 عصر |[ پیام]
البته منظور اون بنده خدا از فریاد یه چیزه. منظوره من هم یه چیزه دیگه!
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 10:13 عصر |[ پیام]
می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایش به شما هم برسد.
فریدون مشیری
فریدون مشیری
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 10:11 عصر |[ پیام]
هنر زهی درد است و عشق زهی آتش؛ آتشی که از گدازه های بی قرار و بی امان دل بر می خیزد و هنر همان سوز است.
به قول دکتر علی شریعتی؛ اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست!
به قول دکتر علی شریعتی؛ اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست!
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 10:10 عصر |[ پیام]
ولی افسوس که بد جوری اسیر بر خاکی شدیم که گاهی بودن رو خیلی سخت میشه تحمل کرده.
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 9:45 عصر |[ پیام]
وقتی اومدیم تو چشماش نگاه که می کردم، قشنگ می تونستم حسش رو ببینم. مثل فرشته ها سبک بال شده بود.
کاشکی میشد به طرفش پرواز کنیم.
کاشکی میشد به طرفش پرواز کنیم.
یکشنبه 86 بهمن 14
, ساعت 9:43 عصر |[ پیام]