سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تن به اقفال شدگی می‏دهیم.
 دوشنبه 86 بهمن 1 , ساعت 7:0 عصر |[ پیام]
 اگه حسن رو دم لبویی نمی‏دیدم یحتمل می‏ترکیدم.
 دوشنبه 86 بهمن 1 , ساعت 6:59 عصر |[ پیام]
حسن رسما می‏خات اقفالم کنه.
 دوشنبه 86 بهمن 1 , ساعت 6:59 عصر |[ پیام]

می‏گفت ازدواج مثل خریدن هندونه‏ی در بسته‏است.
آقا! خانوم! من هندونه‏ی در بسته نخوام باید کی‏رو ببینم.


 دوشنبه 86 بهمن 1 , ساعت 6:57 عصر |[ پیام]
بدین وسیله بابت اشتبهات خجالت بار اینک پیشین پووزش.
شما هم اگر نیم ساعت توی برف گاز می‏دادید و مثل ... توی برف می‏ماندید ...
 یکشنبه 86 دی 30 , ساعت 7:4 عصر |[ پیام]
بدین وسیله بابت اشتبهات خجالت بار اینک پیشین پووزش.
شما هم اگر نیم ساعت توی برف گاز می‏دادید و مثل ... توی برف می‏ماندید ...
 یکشنبه 86 دی 30 , ساعت 7:4 عصر |[ پیام]

دو هته از برف گذشته و امروز خیر سر ماشین آوردم بیرون.
راهی که پیاده بیست دقیقه طول می‏کشید برم رو پنجاه دقیقه با ماشین رفتم.


 یکشنبه 86 دی 30 , ساعت 6:55 عصر |[ پیام]
الان ساعتسه و چهل و هفت دقیقه‏ی روز بیست و هفتم دی ماه سال یک هزار و سیصد و هشتاد و شش. لحظاتی تکرار نشدنی در طول تاریخ بشریت.
بی نظیر. تک. منحصر به فرد. بی‌بازگشت.
 پنج شنبه 86 دی 27 , ساعت 3:48 عصر |[ پیام]
هنوز منتظر اون نخی هستم که از زدن پنبه ریسیده بود.
 پنج شنبه 86 دی 27 , ساعت 11:38 صبح |[ پیام]
خب اگر هفته‏ای یک بار حرفم نیامد چکار کنم.
عهد بی‏خودی نمی‏شود کرد. می‏شود؟.
حساب دارد؛ کتاب دارد.
 پنج شنبه 86 دی 27 , ساعت 10:46 صبح |[ پیام]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >