هوسی شدم یک بسته از این قهوه فوریها رو باز کنم و خشک خشک نک بزنم.
جمعه 86 دی 21
, ساعت 8:0 عصر |[ پیام]
دلم برای یه تهفنجون از اون قهوه عربیهایی که کافئینش برای مصرف یک ماهه آدم بسه تنگ شده.
جمعه 86 دی 21
, ساعت 7:52 عصر |[ پیام]
تا حالا شده از شدت درد، اشک و آب دماغت راه بیفته بعد عرق کنی بعد سرت درد بگیره بعد ضعف کنی؟
لعنت به هرچی لنزه.
لعنت به هرچی لنزه.
جمعه 86 دی 21
, ساعت 6:53 عصر |[ پیام]
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابری تیره و خاکستری رنگ
زمین را بارش مثقال مثقال
فرستد پوششی فرسنگ فرسنگ
جمعه 86 دی 21
, ساعت 12:48 عصر |[ پیام]
یک نفر میخواست «بیخودی» چت رو کش بده.
دکش کردم. خیلی راحت.
سه شنبه 86 دی 18
, ساعت 9:1 عصر |[ پیام]
برای اولین بار در عمرم برف روفتم. برف سقف خونهی آیندهی خودم.
سه شنبه 86 دی 18
, ساعت 7:19 عصر |[ پیام]
من مثل بعضیها تریپ منور الفکری نمیام که بابت رمانتیک بازی برم توی برف.
حله؟
حله؟
یکشنبه 86 دی 16
, ساعت 7:23 عصر |[ پیام]
میدونم پیدا نمیشه ها
اما بالاخره باید با یه بهونهای برم توی برف یانه؟
اما بالاخره باید با یه بهونهای برم توی برف یانه؟
یکشنبه 86 دی 16
, ساعت 7:22 عصر |[ پیام]
تو هم دلت میخواد؟
عین من شال و کلاه و دستکش و شش لا جوراب و شلوار کتون دو لا بپوشید؛ یه عینک آفتابی هم بزنیدو برید دنبال لبو.
یکشنبه 86 دی 16
, ساعت 7:20 عصر |[ پیام]