آدم بعضی وقتهایی که داره چت میکنه همش توی دلش میگه خدا بیامرزد بز مرحوم اخفش را.
پنج شنبه 86 بهمن 25
, ساعت 12:15 صبح |[ پیام]
گریههامون هم مینیمالی شدن.
جالبه! نه؟
بالاخره وقت نمیشه درست حسابی و مفصل گریه کرد.
همین. دو قطره کافیه.
پنج شنبه 86 بهمن 25
, ساعت 12:2 صبح |[ پیام]
ورود ممنوع ! ؟؟؟
ورود برا دلتنگی تا اطلاع ثانوی، ممنوع.
البته پلیز.
ورود برا دلتنگی تا اطلاع ثانوی، ممنوع.
البته پلیز.
چهارشنبه 86 بهمن 24
, ساعت 9:9 عصر |[ پیام]
دلتنگی از چیه؟؟ از چه جنسیه؟؟ چرا گاهی سراغ آدم میاد و خودشم میره!!! چرا میاد که دوباره بره!! فکر کنم که خودمون میاریمش و خودمون دعوتش می کنیم. خودمون در دلمون رو به روی دلتنگی باز می کنیم.
چهارشنبه 86 بهمن 24
, ساعت 9:8 عصر |[ پیام]
کاش می شد قلمی بر غم ها کشید و بر شادی ها افزود. کاش می شد با شادی ها ، لبخند رو تمدید کرد. کاش با شادی ها هم خونه بودیم. نع ... همخونه نع ... همدل بودیم. اصلا کاش نع... ؟؟؟؟؟
چهارشنبه 86 بهمن 24
, ساعت 9:2 عصر |[ پیام]
Why despondency? Why inconvenience?
I am worry!!
چهارشنبه 86 بهمن 24
, ساعت 8:57 عصر |[ پیام]
زبانی بسته،
قلمی شکسته،
چشمی که دیگر حرف نمیزند،
دنیا! تسلیمم.
وقت مرگ فرا رسیده است...
چهارشنبه 86 بهمن 24
, ساعت 7:59 عصر |[ پیام]
تازه واسه خودمم از 368 تا کمتر شده بود.
توی یک وبلاگ دیگه هم که الان رفتم از 50 تا رسیده بود به 42.
؟!
چهارشنبه 86 بهمن 24
, ساعت 6:42 عصر |[ پیام]