سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جیب و دامانِ فلک پُر می‌شد از گفتار من
در سخن صائب هم آوازی اگر می‌داشتم!


 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:53 عصر |[ پیام]

زندگی را بی‌خودی بر من گوارا کرده است
می‌شدم دیوانه گراز خود خبر می‌داشتم!
دل چو خون گردید، بی حاصل بود تدبیرها
کاش پیش از خون شدن دل از تو بر‌می‌داشتم!


 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:52 عصر |[ پیام]
از سر کوی تو گر عزم سفر می‌داشتم
می‌زدم بر بخت خود، پایی که بر‌می‌داشتم!
داشتم در عهدِ طفلی جانبِ دیوانگی
می‌زدم بر سینه هر سنگی که بر می‌داشتم!

 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:52 عصر |[ پیام]

جای تو می‌دم آب دست حسینم!


 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:52 عصر |[ پیام]
داستانشو بلد نیستی؟ تو قرآن هم اومده!
 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:51 عصر |[ پیام]
یاد مور و سلیمان افتادم!
مورچهء چی‏چی داشت در برابر سلیمان؟

 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:51 عصر |[ پیام]

اینقدر نوچ نوچ نکن! ما خاک زیر پاتیم! ما چاکریم ما نوکرتیم چمنتیم بند کفشتیم نمی دونم هر چی هستیم...
اصلا ما هیچی نیستیم!ما چی هستیم در مقابل شما؟


 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:50 عصر |[ پیام]
دیگر ای برگشته مژگان از نگاهم رو مگردان!
 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:50 عصر |[ پیام]

اوووووووه! می‌دونی کی بوده حاج محمودداشته می‌خونده؟!


 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:48 عصر |[ پیام]

چند وقته دارم سیر نزولی طی می‌کنم! احساس می‌کنم خیلی دور شده‌ام!


 پنج شنبه 87 خرداد 2 , ساعت 4:48 عصر |[ پیام]
<      1   2   3   4   5   >>   >