عذاب آوره که برای بقیه صبحانه خوشمزه کره و عسل با چای تازه دم آماده کنی اما خودت نتونی بخوری.بعد فقط بتونی شیر داغ خالی بخوری.لابد ظهر هم باید سوپ له شده میل کنم.
سه شنبه 86 آذر 27
, ساعت 8:50 صبح |[ پیام]
دندان دردم کار دستم داده.راس میگن به خوشگلیت نناز به تبی بنده..به مالت نناز به شبی بنده .منم شدم وحشتناک.ووووووی...چشام ژاپنی شده...لپام کره ای...لبام مالزیایی...وای...جا داداش خالی...
سه شنبه 86 آذر 27
, ساعت 8:44 صبح |[ پیام]
اگه یه روز صبح از خواب پا شی.بری جلوی آینه خودت رو ببینی.اگه تغییر کرده باشی؛اونوقت چه می کنی؟منم همینجوری شدم دیگه.
سه شنبه 86 آذر 27
, ساعت 8:40 صبح |[ پیام]
حسابی دارم کلافه میشم.هرچی مسنجرم رو باز می کنم ،باز خاموش میشه.چه مرگش شده این یاهو؟
سه شنبه 86 آذر 27
, ساعت 8:39 صبح |[ پیام]
کاش آی دی سایه رو داشتم.اگه داشتم چی میشد....اگه برف می اومد چی میشد...اگه بارون داشتیم چی میشد...اگه من دیگه تو اینک ننویسم چی میشد...لابد راحت میشدین دیگه...
دوشنبه 86 آذر 26
, ساعت 5:34 عصر |[ پیام]
ببین سایه جان...منم اگه جای تو بودم و یکی بغل گوشم هی از آهنگ ها بخونه؛خب معلومه نوشتن سختتر میشه...
دوشنبه 86 آذر 26
, ساعت 5:32 عصر |[ پیام]
چقدر بده که تو ی شهر آدم بارون نیاد،برف هم نیاد،بعد دوستان آدم هی از حال و هوای بارونی شهرشون حرف بزنن.آدم اینجا فقط حرصش در میاد.باور کنین الان منم حرصم در اومده.نمی بینین؟
دوشنبه 86 آذر 26
, ساعت 5:30 عصر |[ پیام]
چرا نمیفهمم اینا رو؟آخه چی دارن به هم میگن؟چقدر مرموز شده اینا؟بالاخره ته و توی شما رو در میارم اینکی های مرموز....
یکشنبه 86 آذر 25
, ساعت 9:10 عصر |[ پیام]
کفرم داره در میاد...عصبی شدم...نمیفهمم آخه!چرا اینا اینجورین؟کفرم داره سر ریز میشه....
یکشنبه 86 آذر 25
, ساعت 9:8 عصر |[ پیام]
سلام!جاخوردمها!!نویسندهی وبلاگ اینک یه چهارم عکسش اینجا هست.همینجوریش وحشتناکه.خدا نکنه بقیه اشون هم همین کار رو بکنن.خدا نکنه؟!وووی...
شنبه 86 آذر 24
, ساعت 7:42 صبح |[ پیام]