سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نععع، گرسنگی بهانه ای است برای صعود. هنوز خیلی ها به بهانه گرسنگی و با کمک اون چراغ راه رو یافته و از بیراهه ها نجات پیدا میکنن. صعودی به امید رسیدن به نور. حرکتی از ظلمت به سمت نور.
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 6:10 عصر |[ پیام]
اینک... اینک و یه عالمه برف خوشگل، اینک برف و برف بازی و آدم برفی خوشگل و پابرجا، اینک برف و خندیدن به هنگام خوردن زمین با سر رو برفا، اینک من و برف و یه روز قشنگ و یه عالمه برف شادی...
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 12:46 عصر |[ پیام]
اینک برف و آفتاب. اینک برف و تعطیلی، اینک برف و بی گازی، اینک برف و کفشای سوراخ دخترک آدامس فروش، اینک برف و لحاف مقوایی کارتون خواب یخ زده.....اینک برف و ببخشین .... هیچی...چرا دارم خرابش می کنم امروز قشنگ رو؟؟؟
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 12:42 عصر |[ پیام]
یه روز قشنگ و خوشگله امروز. انعکاس نور خورشید رو برفای هنوز مقاومِ تو حیاط، منظره قشنگی رو بوجود آورده. سلام امروز قشنگ. سلام. خدا کنه تموم ساعاتت قشنگ باشه،  امروزِ موندنی... سلام و صد سلام.
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 12:34 عصر |[ پیام]
از پنجره حیاط رو نگاه می کنم. همه جا سپید سپیده. چه شب سپیدیه امشب. برف همه جارو سفید کرده.
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 3:12 صبح |[ پیام]
خودم خستم شد از اینهمه ........ گویی. چه شب بلندیه امشب. نه خواب میاد و نه سپیده صبح. چقدر خستمه...... از ؟؟؟؟
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 3:10 صبح |[ پیام]

باز من و تب و هزار لرز بر پیکر نزارم. باز من و شب و کابوس گرمای جهنم. باز من و تب و لرزش بی امان آرواره های خسته از لرز، باز من و تب و لرز و رویای حضور، از چه نالم و به چه پناه برم؟ از لرزی که یادگار شومی بر کابوسهاست یا تبی که  شیرینی هضیون حضور را به همراه خود دارد؟


 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 3:2 صبح |[ پیام]

گل همیشه بهارم، نیلوفر شب های مردابی زندگیم، ای همه ی هستی و ای همه راز های بودنم، شاخه نباتم، شمس تبریزم، ای همه طلوع و همه  حضورم، ببین مرا و بنگر دیدگان منتظر و چشم به راهم را. بیا و با قدومت شبهای تارم را روشنی بخش.


 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 2:46 صبح |[ پیام]

با سفر غاز های وحشی به دنبالت خواهم گشت. با قناری های کوچک هم ندا گشته و نوای مرغ عشقان رنگین پر را به سویت کوچ خواهم داد. بیا و سر بر تربتم بنه، بیا و بر تمام بی کسیم بال پرواز بکش. بیا و نظاره کن غربت آنکه همه کس می خواندیَش. تو بیا، فقط بیا...


 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 12:45 صبح |[ پیام]
به دنبالت خواهم آمد.  از این ماتمکده باید رفت. به دیارت خواهم آمد ای همه هستی. ای همه مهمان به دیار غربت. به دنبالت خواهم آمد، ای همه چراغ شبهای تارم. به دنبالت حواهم آمد و با تو یا باز خوام گشت و یا بی تو به دیار تو کوچ خواهم نمود. ای همه دنیای بی کسی هایم.
 دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 12:29 صبح |[ پیام]
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >