سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یادته اون شب برگشتم گفتم باید مستی هام رو ذخیره کنم؟ می بینی چقدر پشیمونم الان؟ کاش این همه مدت الکی دل خودم رو خوش نکرده بودم. کاش رفته بودم دنبال پیدا کردن یه لذت دیگه. یه لذت جایگزین. یه لذت جایگزین.

 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 4:36 صبح |[ پیام]
یک روز که مست باشی، منتظر لحظه‌های درد هم باید باشی.

 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 4:34 صبح |[ پیام]
می خندم. نمی خندم. می خندم. نمی خندم. می خندم. نمی خندم. می خندم. نمی خندم. می خندم. نمی خندم. یادش به خیر. یک خط که می کشیدیم بالای عدد بعد از اعشار، معنایش تکرار آن عدد اعشاری بود.

 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 4:33 صبح |[ پیام]
هوس رطب
 دوشنبه 87 خرداد 27 , ساعت 4:24 صبح |[ پیام]
من مجبوس می‏خوام.
 شنبه 87 خرداد 25 , ساعت 5:21 صبح |[ پیام]
آخه من چند بار باید بنویسم یاد از آن بهاران تا به اندازه ی هر اینکم یه چیزی هم اینجا نوشته باشم؟
 شنبه 87 خرداد 25 , ساعت 3:37 صبح |[ پیام]
چند ساله منتظر تموم شدن کنکورم؟ چند ساله؟ چند سال دیگه می خواد طول بکشه؟ چند سال دیگه قراره طول بکشه؟ اصلا این کنکور قراره تموم بشه واقعا؟
 شنبه 87 خرداد 25 , ساعت 3:17 صبح |[ پیام]
در حسرت دیدار تو...
بی عرضه ترینم.

 جمعه 87 خرداد 24 , ساعت 3:5 صبح |[ پیام]
تیمار ضعیفان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست
پیشاپیش بابت اشتباه احتمالی در نقل شعر، از شاعر و بقیه عذر می خوام

 جمعه 87 خرداد 24 , ساعت 3:2 صبح |[ پیام]
ببین تا چه اندازه... . اه. باز می خواستم خوشگل حرف بزنم. می بینی که! بزرگترین آرزوم شده این که حتا اگه شده کاملا ابلهانه قهقهه بزنم. حتا اگه شده برای چند لحظه. 
 جمعه 87 خرداد 24 , ساعت 3:0 صبح |[ پیام]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >