در یک همه پرسی ِ دو نفره
من به تو رأی دادم
و تو به خودت!
تو برنده شدی، اما مهم نیست!
آزاده بشارتی (شاید شعر نباشد البته!)
من به تو رأی دادم
و تو به خودت!
تو برنده شدی، اما مهم نیست!
آزاده بشارتی (شاید شعر نباشد البته!)
جمعه 86 بهمن 19
, ساعت 10:24 عصر |[ پیام]
آل اُترو لادو دل ریو...
ولی به گوش مینشیند با همهی نامفهومیاش!
ولی به گوش مینشیند با همهی نامفهومیاش!
جمعه 86 بهمن 19
, ساعت 10:9 عصر |[ پیام]
بیا و بنویس. بیا و ردیف حامدها را با اسمت بشکن. بیا و قطار من را از هم منهدم کن. واگنهای تکراری و به هم پیوسته توان این لوکوموتیو پیر را تحلیل بردهاند... .
جمعه 86 بهمن 19
, ساعت 10:4 عصر |[ پیام]
لبهایم هنوز بوی لپهای کوچک تو را میدهند.
جمعه 86 بهمن 19
, ساعت 10:0 عصر |[ پیام]
ناشناخته بودنت مرا به وجد میآورد...
تا کی، نمیدانم.
تا کی، نمیدانم.
جمعه 86 بهمن 19
, ساعت 9:48 عصر |[ پیام]
از موسیقیهای بیکلام، صدای فریاد نوازنده به گوش میرسد.
جمعه 86 بهمن 19
, ساعت 9:37 عصر |[ پیام]
آوتو ریتینگ مدیا پلیر، این آلبوم را پنجستاره کرد بالاخره؛ از بس گوشش دادم.
جمعه 86 بهمن 19
, ساعت 9:33 عصر |[ پیام]
این را مینویسم که پست پیشین پابلیش شود. توی حلقوم سرور گیر کرده است انگار. مثل اساماسهای مخابرات که با میسکال دلیور میشود گاهی.
جمعه 86 بهمن 19
, ساعت 9:30 عصر |[ پیام]