ازت خواستم بزاری نفس بکشم.
نذاشتی . گفتی حرومه . گفتی این نفس ها مال اونه . اون ظریفه اون لطیفه .
آره من پوستم کلفته . اما بی معرفت دیگه استخون که همون استخونه. ببین اینا همش استخونه
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:32 عصر |[ پیام]
چقدر دلم میخواد اردوی جنوب رو بیام.اما آخه این دوتا بچه رو چیکارشون کنم؟باباشون رو چه جوری برای غیبت پنج روزه راضی کنم؟
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:31 عصر |[ پیام]
اینهمه حرف زدیم.مگه میشه توی کامنت این همه حرف زد؟
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:30 عصر |[ پیام]
تو دشمن من نیستی . من توی این دنیا فقط یه دشمن دارم . اسمش حسنه . تو نه . خودم.
من فقط یه دشمن دارم اونم خودم
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:30 عصر |[ پیام]
میدان امام اصفهان؛واقعا جای آرامی برای قرار گذاشتنه.جاتون خالی...خوش گذشت.
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:29 عصر |[ پیام]
من در موردش قضاوت کردم؟ من فقط گفتم دوستش دارم
تو مگه بودی ببینی چیا به من گفته. تو می تونی از ساعت ها گریه گذر کنی؟
من نمی تونم
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:29 عصر |[ پیام]
< language=java>
>
به جای اینکه براش کامنت بذارم؛رفتم دیدمش.چقدر اینجوری راحتتره.
به جای اینکه براش کامنت بذارم؛رفتم دیدمش.چقدر اینجوری راحتتره.
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:28 عصر |[ پیام]
این التماسه چونه نیست
به خدا دارم التماس می کنم
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:28 عصر |[ پیام]
راست میگی . هر کسی یه قدری تحمل داره.
اما کی می دونه کی چقدر تحمل داره
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:28 عصر |[ پیام]
تو از من بدبخت تری؟
تو تا حالا توی روی کی زورکی خندیدی؟ هااان
می دونی چند ساله دارم الکی می خندم؟
شنبه 86 اسفند 4
, ساعت 8:27 عصر |[ پیام]