سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زندگیش شده بود مثل آپلود کردن فایلی با حجم بالا. سرعت پایین روزگار و سیستم هم مانعش می شد. هرچه رفرش کرد فایده ای نداشت و وسط راه ارور دید.
 سه شنبه 87 تیر 11 , ساعت 2:43 عصر |[ پیام]

در نداشتن ها و نبودن ها هم گاهی می توان روی پای خود بلند شد و محکم برای بدست آوردن ها فریاد کشید.


 سه شنبه 87 تیر 11 , ساعت 2:42 عصر |[ پیام]
دیگر هیچ وقت فکر نخواهم کرد به آن روزهای بی رحمت ولی پربرکت حق تعالی...
 سه شنبه 87 تیر 11 , ساعت 2:40 عصر |[ پیام]
نو بهار است در آن کوش که خوش دل باشی
که بسی گُل بدمد باز تو در گِل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی!
 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:24 عصر |[ پیام]

من گناه می خوااااااااااااام

همین! مال هیچکس نیست!


 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:22 عصر |[ پیام]
الان که بشینی پای صحبت بزرگترها سر نصیحت و این حرفا و عزیزم گذشت از بزرگان است.
 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:21 عصر |[ پیام]

نمی دونم باید گناه کنم تا تو رو داشته باشم
یا باید تو رو داشته باشم تا گناه کنم
به قول یکی من مال تو آتش جهنم مال من
معامله ی منصفانه ایست
همین!


 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:19 عصر |[ پیام]

زمانه روی دو پایش راه می رود و سینه را جلو می دهد. با صدای بلند می گوید تجربه کن. شکست را بخور و از کنار پیروزی عبور کن.


 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:19 عصر |[ پیام]
خیلی راحت به خاطر منفعت خودش تونست با زندگی کسی دیگه بازی کنه. راضی نکردن و نگذشتن از گناه بهترین کار است.
 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:18 عصر |[ پیام]

روی تپه های شنی و نرم خیلی راحت خاطراتش را فرو کرد و با سیمانی محکم آن ها را برای همیشه مخفی ساخت.


 یکشنبه 87 تیر 9 , ساعت 4:17 عصر |[ پیام]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >