ای که تا پارسی بلاگ دان میشود
اینکیها را بی سرو جان می شود
اینکی هر لحظه اش یک اینک است
اینکی باشد خودش هم پستک است.... ادامه دارد...
اینکیها را بی سرو جان می شود
اینکی هر لحظه اش یک اینک است
اینکی باشد خودش هم پستک است.... ادامه دارد...
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:44 عصر |[بدون پیام]
ای راز که گم گشته ایام بودی
حالا چه شده دل گشته ایام شدی
ای راز بگو چیستی؟ایا تو نگینی، یا که آبیستی
مهم نیست که تو چیستی مهم آن است که تو نیستی
حالا چه شده دل گشته ایام شدی
ای راز بگو چیستی؟ایا تو نگینی، یا که آبیستی
مهم نیست که تو چیستی مهم آن است که تو نیستی
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:42 عصر |[بدون پیام]
شعر خیالی من از دور بود
دور که نه بلکه بی نور بود
نور رخش ویرانه مهتاب بود
مهتاب نبود بلکه خودش ماه بود
دور که نه بلکه بی نور بود
نور رخش ویرانه مهتاب بود
مهتاب نبود بلکه خودش ماه بود
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:28 عصر |[بدون پیام]
ای نفست در نفس جام ها
جام می ام ده که بر اندام ها
می برسانم که ندارم دلی
تا که بسازم بَرِ خود محفلی
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:21 عصر |[بدون پیام]
ایکه خیالی زخیالات من
ای! تو خیالی؟ یا خیالم خودم!
من زخیالات ازل بودمی
یا که خیالم ! نه هنوز آدمی
ای! تو خیالی؟ یا خیالم خودم!
من زخیالات ازل بودمی
یا که خیالم ! نه هنوز آدمی
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:16 عصر |[بدون پیام]
اینک اینک ها گر شوند جمع
همه در وصف دلبر می شوند خم
تو خود اینک،منم اینک کجاییم
همه در وصف خود بی انتهاییم
همه در وصف دلبر می شوند خم
تو خود اینک،منم اینک کجاییم
همه در وصف خود بی انتهاییم
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:11 عصر |[بدون پیام]
وقتی هوا سرد باشد میشود احساسش کرد
اما وقتی دلی سرد شود .
میشکند.
و بازهم کسی نمی فهمد .
اما وقتی دلی سرد شود .
میشکند.
و بازهم کسی نمی فهمد .
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:8 عصر |[بدون پیام]
در کنج عزلت کده خویش نشستم
آرام ولی...باز نشستم
از بس که کشیدم ز تو ای باده مستی
من باز خمارم و نشستم
آرام ولی...باز نشستم
از بس که کشیدم ز تو ای باده مستی
من باز خمارم و نشستم
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:6 عصر |[بدون پیام]
آهان شماکمک میخواستید
بفرمایید چه کمکی میتونم بکنم
لازم نیست از پائلو نروا چیزی بیارید
یکشنبه 86 دی 2
, ساعت 3:1 عصر |[بدون پیام]