این روزها در عذابم و آتش این عذاب تویی عزیزم!
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 10:26 صبح |[ پیام]
میگفت طرف هرچی میگفت سر ا مثنوی در میآورد!
دور باطل میزنم
همش بر میگردم سر پلهی اول
البته اونقدر هم این دور باطل نیست!
دور باطل میزنم
همش بر میگردم سر پلهی اول
البته اونقدر هم این دور باطل نیست!
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 7:27 صبح |[ پیام]
رفت اما کار خودش رو کرد و رفت
همه کار خودشون رو قبل رفتن میکنند
خندوندمون رو رفت
مثل او که یه روز .... و رفت!
رفت!
همه کار خودشون رو قبل رفتن میکنند
خندوندمون رو رفت
مثل او که یه روز .... و رفت!
رفت!
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 7:26 صبح |[ پیام]
میگفت یاد توصیههای خودتون افتادم
خندهام گرفت
خندهام گرفت
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 7:24 صبح |[ پیام]
گفت دنیاتون چقدر کوچیکه بی آسمون
خواستم بگم : دنیای ما آسمونش هم کوچیکه
اصلا بزرگ فقط تویی
خواستم بگم : دنیای ما آسمونش هم کوچیکه
اصلا بزرگ فقط تویی
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 7:23 صبح |[ پیام]
یازده ماه رو بشین به آینده فکر کن
این ماه رمضون رو بشین گذشته رو دریاب!
کاری هم به من نداشته باش که با سطر اول قانون چه میکنم
این ماه رمضون رو بشین گذشته رو دریاب!
کاری هم به من نداشته باش که با سطر اول قانون چه میکنم
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 7:21 صبح |[ پیام]
میگه میشه فهمید که کدوم دریا غرق شده!!
میگم آب آبه . چه فرقی میکنه
تازه همهی آبهای دنیا به هم راه دارند
وخدای ناکرده همهی اشکها
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 7:17 صبح |[ پیام]
آدم غرق که نمیدونه الآن کجا داره دست و پا می زنه؟
اونم توی همچه دریایی!!!
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 7:15 صبح |[ پیام]
دیدی آخرش از صد و ده هم گذشتی
از همه چیز باید گذشت
شاید نه به این سرعت
شاید هم به این سرعت
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 7:14 صبح |[ پیام]
میترسم نشه ازش رد شد
مثل قاف که حرف آخر عشق و اول نام قیصر و ربط و این چیزها
نام تو و آخر نام او و ....
بلآخره که چی ؟ یک روز که باید همهرا بگذاری و بروی آخرش که چی؟ .... اه چقدر سخته توی چهار خط که هیچی توی چهل خط نوشت . انگار که آخرین پست باشه دلم نمی خواد تموم بشه . حامد جون ببخشید بیشتر شد. تو هم بودی نمی گذشتی
سه شنبه 87 شهریور 19
, ساعت 7:11 صبح |[ پیام]