قول دادم بخوابم تا سر دردم بهتر بشه. رفتم بخوابم اما نشد خب. خوبش نشد.
یکشنبه 87 مرداد 13
, ساعت 2:28 صبح |[ پیام]
عاشق سکوت و آرامش شبم. در این آرامش فقط دوست دارم شعر بخونم. چند تاش رو که خوشم اومد اینجا نوشتم. . . بنوعی دزدی شعر نمودم. شایدم بگم کپی خب بهتر باشه.
یکشنبه 87 مرداد 13
, ساعت 2:15 صبح |[ پیام]
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
یکشنبه 87 مرداد 13
, ساعت 2:10 صبح |[ پیام]
...در من اگر شکستِ سکوتی نیست
در من اگر چکاوک شعری بالی نمی کشد
زان روست
که شوکت قبیله گلها در هم شکسته است...
یکشنبه 87 مرداد 13
, ساعت 2:6 صبح |[ پیام]
خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد
خدایا این شباویزان چه می خواهند از جانم؟!
خدایا این شباویزان چه می خواهند از جانم؟!
یکشنبه 87 مرداد 13
, ساعت 2:1 صبح |[ پیام]
چقدر سخته وقتی نمیدونی ... چه کاری درسته و چه کاری اشتباه!!!
تازشم وقتی فهمیدی کدوم درسته، خجالتت بشه برا انجامش!!
تازشم وقتی فهمیدی کدوم درسته، خجالتت بشه برا انجامش!!
پنج شنبه 87 مرداد 3
, ساعت 12:18 صبح |[ پیام]
...ز من هر آنکه او دور /چو دل به سینه نزدیک /به من هر آنکه نزدیک /از او جدا جدا من /نه چشم دل به سویی /نه باده در سبویی /که ترکنم گلویی /به یاد آشنا من /ستاره ها نهفتند /در آسمان ابری دلم گرفته ای دوست /هوای گریه با من
شنبه 87 تیر 22
, ساعت 1:48 صبح |[ پیام]