سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آل اُترو لادو دل ریو...
ولی به گوش می‏نشیند با همه‏ی نامفهومی‏اش!
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 10:9 عصر |[ پیام]
بیا و بنویس. بیا و ردیف‏ حامد‏ها را با اسمت بشکن. بیا و قطار من را از هم منهدم کن. واگن‏های تکراری‏ و به هم‏ پیوسته‏ توان این لوکوموتیو پیر را تحلیل برده‏اند... .
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 10:4 عصر |[ پیام]
لب‏هایم هنوز بوی لپ‏های کوچک تو را می‏دهند.
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 10:0 عصر |[ پیام]
ناشناخته بودنت مرا به وجد می‏آورد...
تا کی، نمی‏دانم.
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 9:48 عصر |[ پیام]
از موسیقی‏های بی‏کلام، صدای فریاد نوازنده به گوش می‏رسد.
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 9:37 عصر |[ پیام]
آوتو ریتینگ مدیا پلیر‍‍، این آلبوم را پنج‏ستاره کرد بالاخره؛ از بس گوشش دادم.
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 9:33 عصر |[ پیام]
این را می‏نویسم که پست پیشین پابلیش شود. توی حلقوم سرور گیر کرده است انگار. مثل اس‏ام‏اس‏های مخابرات که با میس‏کال دلیور می‏شود گاهی.
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 9:30 عصر |[ پیام]
کلی فکر کردم که پشت کرکره‏ دنبال چه می‏گردد... پنجره‏ای که به سوی هیچ جا نیست چه جذابیتی می‏توانست داشته باشد برای دیدن... جز صدای موهوم یک جیرجیرک. فکرش را نکرده بودم. جیر جیر جیر... جیر جیر جیر...
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 9:25 عصر |[ پیام]
بعد از مدت‏ها که در قلبم مخفی بود،‏ دوباره تا نزدیک‏های نوک زبانم آمد و نزدیک بود که آبرویم را ببرد... ولی باز مثل همیشه قورتش دادم. تحملم زیاد شده است. زخم‏های کهنه دیر خون می‏افتند. پوست‏کلفت شده‏ام.
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 9:14 عصر |[ پیام]
بیگانه نیستند تمام غریبه‏ها
گاهی محبت است مرام غریبه‏ها
وقتی که بی‏طمع به تو لبخند می‏زنند
موج صداقت است سلام غریبه‏ها...
متن کامل شعر در وبلاگ دکتر ترکی
 جمعه 86 بهمن 19 , ساعت 8:38 عصر |[ پیام]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >