دلم برای حسن تنگ شده است.از اول رفاقتمان تا به حال حتی یک بار هم به من
زنگ نزده است با این وجود من دلم برای حسن تنگ شده است.
دلم برای حسن تنگ شده است.نشسته ام بسیاری از اینک هایش را خوانده ام اما
مثل بسیاری ازاینک های خودم کسی از آنها سر در نمی آورد.
دلم برای حسن تنگ شده است.ازوقتی وبلاگش را بسته است بیشتر دلم برایش تنگ
شده است.مخصوصا اینکه از آن موقع دیگر به ما سر نمی زند.
مریضی هم بددردی است!
خدا هیچ آدم سالمی را مریض نکند...
همه کارهایم مانده. این چند روز به قدری گرفتار بوده ام که حتی نرسیدهام بروم مسجد. کاش حداقل امروز مریض نبودم...
خیلی وقت است به اینک سر نزده ام؛
مریضم؛ گلوم درد میکنه؛ سرم داره میپوکه؛ جای آمپول دیرزو هم که دیگه نگووو...
خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد
خدایا این شباویزان چه می خواهند از جانم؟!
قول دادم بخوابم تا سر دردم بهتر بشه. رفتم بخوابم اما نشد خب. خوبش نشد.