مگه میشه؟! ای بابا چه چیزایی باید چشم بشر ببینه.
صفحه ی مدیریتت باز بشه و ببینی یک نوشته ی عنوان دار وجود داره. تو فقط باید دکمه ی ارسال رو بزنی. خوبه ها.
صفحه ی مدیریتت باز بشه و ببینی یک نوشته ی عنوان دار وجود داره. تو فقط باید دکمه ی ارسال رو بزنی. خوبه ها.
شنبه 87 فروردین 17
, ساعت 11:5 صبح |[ پیام]
رفتم توی صفحه ی مدیریتم که بنویسم، خودش نوشته بود. عجبا!
پست قبلی خودش نوشته شده بود. من فقط ارسال کردم. فکر کنم باز هم پارسی بلاگ قات زده. شاید هم مشکلی دیگر است.
پست قبلی خودش نوشته شده بود. من فقط ارسال کردم. فکر کنم باز هم پارسی بلاگ قات زده. شاید هم مشکلی دیگر است.
شنبه 87 فروردین 17
, ساعت 11:4 صبح |[ پیام]
وقتی mark all as read رو می زنم احساس نویسنده ای رو دارم که کلی شخصیت به دنیا آورده و یه روز که از سر و صداهاشون خسته شده همه رو راهنمایی می کنه روی یه پل معلق بعد پل رو منفجر می کنه.
شنبه 87 فروردین 17
, ساعت 1:0 صبح |[ پیام]
احتمالا نصف عمرم بر فنا!
من هنوز بوی بهار نارنج نچشیدم.
من هنوز بوی بهار نارنج نچشیدم.
شنبه 87 فروردین 17
, ساعت 12:56 صبح |[ پیام]
لعنتی. هر چقدر می گردم دنبالش نیست که نیست. سری پریز شارژر گم شده و این لپ تاپ داره شارژ تموم می کنه.
هنوز فرندس شیرم مثبته هزاره.
هنوز فرندس شیرم مثبته هزاره.
شنبه 87 فروردین 17
, ساعت 12:54 صبح |[ پیام]
عشق سلطانی است بی پروا که چندین ماه مصر
از فرامُش گشتگان گوشه زندان اوست
این عشقه...
از فرامُش گشتگان گوشه زندان اوست
این عشقه...
شنبه 87 فروردین 17
, ساعت 12:15 صبح |[ پیام]
ببین! من نمیگم این کارها رو نکن ها! اصلا به من چه؟ هر کی رو تو یه قبر میذارن!
میدونی من از چی عصبانی شدم؟ به خاطر اینکه تو به هرکدوم میرسی دم از عاشقی میزنی!
این جفاست! جفای به واژه عشق...
شنبه 87 فروردین 17
, ساعت 12:14 صبح |[ پیام]
با این حرفا جز اینکه داری خودتو گول میزنی کار دیگه ای از پیش نمیبری.
تازه! میدونی که این حرفا تو کت من یکی نمیره! یه پست نوشته بودم تو پاکدیده در مورد یکی مثل تو! یادته؟
همتون مثل همید!
شنبه 87 فروردین 17
, ساعت 12:11 صبح |[ پیام]