سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رسما باید برای رد شدن بعضی اینک‏ها از گلوی آقای پارسی‏بلاگ، یک پست الکی از باب دفتین ارسال کرد.
 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 1:52 صبح |[ پیام]

I can"t forget the day that you disdained me by your silence.


 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 1:42 صبح |[ پیام]

مودبانه‏اش می‏شود: «شوینده‏ی اموات، تفکراتت را ببرد!»


 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 1:34 صبح |[ پیام]
بارها آرزو کرده‏ام که ای کاش می‏شد آن یک روز را از تاریخ زندگی من حذف کرد. اگر آن یک روز نبود، خیلی چیزهای  دیگر هم نبود. خیلی چیزها... .
 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 1:28 صبح |[ پیام]
هر بار از دست کسی عصبانی هستی و به باد فحش و توهین گرفته‏ایش، خودم را شبیه دشمنانت می‏بینم؛ شبیه آن‏ها که فحش‏باران‏شان می‏کنی. احساس می‏کنم تمام فحش‏هایی که به‏شان می‏دهی، بر من نیز صادق‏اند.
 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 1:26 صبح |[ پیام]
عصبانی که می‏شوی، دوست دارم کیلومتر‏ها از تو فاصله بگیرم. می‏ترسم.
 دوشنبه 87 فروردین 19 , ساعت 1:25 صبح |[ پیام]
دوستت دارم‏هایت را دوست دارم. (+)
 یکشنبه 87 فروردین 18 , ساعت 7:24 عصر |[ پیام]
چقدر سلیقه آدم‏ها با هم متفاوت است!
یک متنی یک جایی می‏نویسی، یکی می‏آید ذوق می‏کند! یکی تفسیرش می‏کند، یکی هم می‏گوید حالم به هم خورد!
 یکشنبه 87 فروردین 18 , ساعت 6:37 عصر |[ پیام]

Your smile is not for me...


 یکشنبه 87 فروردین 18 , ساعت 5:54 عصر |[ پیام]

When I see you with others...
I know, I shouldn"t compare.


 یکشنبه 87 فروردین 18 , ساعت 5:41 عصر |[ پیام]
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >