درست وقتی که خیال میکنی آفتاب در آمده است و برفها دارند آب میشوند و همه چیز رو به گرمی است... سرمای دیگری از راه میرسد و برف و بوران دوبارهای راه میافتد، آسمان تیره میشود و برفی جدید... تمام زمین دلت، یخبندان میشود...
یکشنبه 86 دی 30
, ساعت 10:11 صبح |[ پیام]
چقدر بده آدم دلش گرفته باشه ولی نتونه توی مجلس آقا امام حسین گریه کنه.....خیلی بده....بد....
یکشنبه 86 دی 30
, ساعت 12:58 صبح |[ پیام]
با حس عاشورا و شام غریبان، از مجلس امشب اومدم بنویسم که ... یوهویی پرید. خوب پرید دیگه. چی کارش کنم. اگه برگشت میام می نویسم.
شنبه 86 دی 29
, ساعت 9:49 عصر |[ پیام]
ما الفرق بین الرتبه واحد او سبعه فی الکسب الدرجه ((( الافی))) و (((البیکاری))).
(اوکی!! آندرستند؟).
(اوکی!! آندرستند؟).
شنبه 86 دی 29
, ساعت 9:43 عصر |[ پیام]
حالا سوال اینه واقعا مردم به این نتیجه رسیدند که محرم و صفر اسلام را نگه داشته یا نه ....؟
آخه اگه اینطوری هست پس....
آخه اگه اینطوری هست پس....
شنبه 86 دی 29
, ساعت 8:6 عصر |[ پیام]
عنوان پست قبلی رو می خواستم بذارم عاشورا و سور خوری اما خداییش جالب نبود..
تو این برف و بوران با ماشین داشتیم می رفتیم که یه د فعه دیدم یه نونوایی خلوته اونم سنگک
رفتیم نون گرفتیم 17 18 تا بعد پرسید اقا چرا خلوته اقای نونوا گفت خب این شبها شب های سور خوریه .....
تو این برف و بوران با ماشین داشتیم می رفتیم که یه د فعه دیدم یه نونوایی خلوته اونم سنگک
رفتیم نون گرفتیم 17 18 تا بعد پرسید اقا چرا خلوته اقای نونوا گفت خب این شبها شب های سور خوریه .....
شنبه 86 دی 29
, ساعت 8:4 عصر |[ پیام]
امروز روز عاشورا بود ..
نمی دونم این مردم واسه چی از سر کول هم دیگه برای گرفتن یه پرس یا شادیم بیشتر بالا میرفتن
درسته برکت داره شفاست و.... ولی من که حاضر نیستم اینطوری غذا بگیرم
نمی دونم این مردم واسه چی از سر کول هم دیگه برای گرفتن یه پرس یا شادیم بیشتر بالا میرفتن
درسته برکت داره شفاست و.... ولی من که حاضر نیستم اینطوری غذا بگیرم
شنبه 86 دی 29
, ساعت 8:2 عصر |[ پیام]
ول کنید فلسفه رو بریم سراغ شام...
من که الان می خوام برم عزداری ...؟
البته فکر نکنید برا شام می رم
ولی اونجا که میخوام برم شام هم میدن
من که الان می خوام برم عزداری ...؟
البته فکر نکنید برا شام می رم
ولی اونجا که میخوام برم شام هم میدن
شنبه 86 دی 29
, ساعت 8:0 عصر |[ پیام]
ببینید آثار فلسفی گفتن من به حامد هم سرایت کرده
به خدا من فقط یه یک ربع نیم ساعتی بیشتر براش نگفتم
دیگه صداش در اومده برید به چند پست پایین تر مراجعه کنید
به خدا من فقط یه یک ربع نیم ساعتی بیشتر براش نگفتم
دیگه صداش در اومده برید به چند پست پایین تر مراجعه کنید
شنبه 86 دی 29
, ساعت 7:59 عصر |[ پیام]