چنگیزخان! چهرهی خون ریز تاریخ
(وقتی میبینمش بدترین روزهای عمرم میادتو ذهنم. هنوز آثارش رو بدنم هست...)
یکشنبه 87 اردیبهشت 29
, ساعت 12:30 عصر |[ پیام]
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست، دوست تر از جان ماست
یکشنبه 87 اردیبهشت 29
, ساعت 12:29 عصر |[ پیام]
زنگ زدم دایی. میگه فایده نداره. باید صبر کنیم.
یکشنبه 87 اردیبهشت 29
, ساعت 12:29 عصر |[ پیام]
خوبی اینک اینه که کسی از حرفای آدم سر در نمیاره. وگرنه باز همون آش و همون کاسه...
یکشنبه 87 اردیبهشت 29
, ساعت 12:28 عصر |[ پیام]
تا حالا هیچ وقت به این اندازه حالم از اینترنت و وبلاگ و آدماش به هم نخورده بود. یاد حرف مظاهر می افتم. راست می گفت به خدا...
یکشنبه 87 اردیبهشت 29
, ساعت 12:27 عصر |[ پیام]
اسم خودشون را میذارن دوست! دریغ از یه ذره شرم...
یکشنبه 87 اردیبهشت 29
, ساعت 12:26 عصر |[ پیام]
ما لب دریا بریم دریا می خشکه. شانس که نیست...
یکشنبه 87 اردیبهشت 29
, ساعت 12:26 عصر |[ پیام]
مدیریت وقتم خیلی افتضاح شده... دارم تلفش میکنم...
یکشنبه 87 اردیبهشت 29
, ساعت 12:26 عصر |[ پیام]
دلم برات تنگ شده. خیلی جالبهها بعد این همه مدت تازه به این درک رسیدم که یه لحظه هم نمیتونم از خودم جدات کنم!!!
یکشنبه 87 اردیبهشت 29
, ساعت 12:25 عصر |[ پیام]