برق رفته است. و من یاد ایستگاه رفته افتادم. و من دارم نوازش باد را حس میکنم؛ نه روی گونهام؛ که روی پایم. ما خیلی ناشکریم؛ برق که باشد، باد را فراموش میکنیم و میرویم به گدایی کولر. اما او خودش را از ما دریغ نمیکند وقتی محتاجش میشویم...
سه شنبه 87 خرداد 21
, ساعت 2:49 عصر |[ پیام]