دربارهی جنگ عراق مطالعه میکنم، موسیقیای غمینی از رایانهام پخش میشود، حالم گرفتهاست. زنگ در را میزنند. میروم پایین؛ زنیاست محجبه با بچهای تر و تمیز در آغوشش: «فقیرم. کمکم کنید» مقداری پول میدهم و برمیگردم بالا. دیگر طاقت بیدار ماندن ندارم.
دوشنبه 86 اسفند 13
, ساعت 11:47 صبح |[ پیام]