میگم: ببین! باز تو یه کاری به من گفتی انجام بده و دستم زخم شد.
میگه: اوووه! چقدر نازک نارنجی! بیا دستای منو ببین!
آستینشو زد بالا. خجالت کشیدم. امااز رو نرفتم که...
میگه: اوووه! چقدر نازک نارنجی! بیا دستای منو ببین!
آستینشو زد بالا. خجالت کشیدم. امااز رو نرفتم که...
جمعه 86 اسفند 3
, ساعت 10:1 صبح |[ پیام]