مادربزرگ قصههای زیبایی تعریف میکرد. شبها به جای که با قصههای او خوابمان ببرد، تا صبح فکرمان مشغول میشد که آخرش چه میشود؟ مادربزرگ خودش همیشه وسط قصه خوابش میبُرد...
دوشنبه 86 بهمن 29
, ساعت 8:57 صبح |[ پیام]