صورتش را چسبانده بود به شیشه و چشمهایش را بسته بود. گفتم: «چه کار میکنی؟» گفت: «دارم به صدای برف گوش میکنم.» خندیدم و گفتم: «برف که صدا نداره. حالا باز اگه بارون بود یه چیزی!» گفت: «همین دیگه. همینش جالبه! یه لحظه ساکت باش. گوش کن.»
جمعه 86 دی 21
, ساعت 5:58 عصر |[ پیام]