حسن خودش را از اینک حذف کرده و در گذشته زندگی میکند. زجر میکشم؛ اگرچه خودش از این حس من متنفر است. شدهام کاسهی داغتر از آش، دایهی مهربونتر از مادر، لیوان داغتر از چایی... یک چیز چندشآور... چه قدر بد است که حسن نیست!
یکشنبه 86 آذر 18
, ساعت 6:57 عصر |[ پیام]