به الیاس گفتم خوبی؟ گفت خوبم. خدا رو شکر. گفتم خوب خوب؟ گفت آره خب. و بعد شروع کرد که اگه خوب فکر کنی همه چی خوبه؛ و قس...
یکشنبه 87 تیر 30
, ساعت 11:10 عصر |[ پیام]
یاد اون روزایی به خیر که برای حـ...ـمه کامنت گذاشتم و گفتم بزرگترین اشتباه من این بود که وبلاگم رو به ... نشون دادم. یاد اون روزایی به خیر که هیچکی نمیدونست من میرم کافینت چه غلطی میکنم.
یکشنبه 87 تیر 30
, ساعت 11:7 عصر |[ پیام]
زنگ زدم به الیاس. کلی باهاش حرف زدم. سوار موتور بود. یه چیزی گفت خندیدم؛ گفت: خیلی وقت بود اینجوری نخندیده بودی. یعنی اینقده ضایعم من؟ که الیاسی که شش ماه یه بار هم با هم حرف نمیزنیم اینجوری میگه.
یکشنبه 87 تیر 30
, ساعت 11:6 عصر |[ پیام]
عمرمان را در کوچه های تنگ و تاریک کافی نت به هوای آزاد خاطرات قدیمی سپردیم.
جمعه 87 تیر 28
, ساعت 1:26 عصر |[ پیام]
حالا این آمار بازدید کننده درسته یا پارسی بلاگ قات و این حرفا؟
جمعه 87 تیر 28
, ساعت 1:24 عصر |[ پیام]
بابا حالا ما یه چیزی گفتیم... کی اجازه داره نویسنده های محترم و فعال و... اینک رو حذف کنه.
نمی دونم...مدیر که این همه ترس نداره:دی!

نمی دونم...مدیر که این همه ترس نداره:دی!
جمعه 87 تیر 28
, ساعت 1:22 عصر |[ پیام]
یه حالت ترسناکی شده اینجا... نشده؟؟؟؟!!!
البته شاید من این حس رو دارم.
البته شاید من این حس رو دارم.
جمعه 87 تیر 28
, ساعت 1:15 عصر |[ پیام]