سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اه . چقدر این آهنگ وبلاگش غمگینه!
با این‏که می‏دونم چقدر شنیدنش برام بده و امروزم رو به لجن می‏کشه اما نمی‏تونم قطعش کنم
خدایا ... خاطراتم رو بهم ببخش
 سه شنبه 87 شهریور 19 , ساعت 6:14 صبح |[ پیام]

نمی‏دونم با اینکه اینقدر دوستش دارم چرا بی‏اختیار باهاش لج دارم؟
نوشته بود خواب دیده
کاش هیچ‏وقت از این زندان مرخص نشه

همین! مال منه!!!!!!


 سه شنبه 87 شهریور 19 , ساعت 6:13 صبح |[ پیام]
دلم بسان گندم طلایی رنگ شده
لیک طلایی شدنش حاصل رسیدگی و شیرین شدنش نیست
خشکیده
همین!


 سه شنبه 87 شهریور 19 , ساعت 1:27 صبح |[ پیام]

همون مودبانه‏ی سرکاری رو عرض می کنم
کار خوبی نیست!

در شان بعضیا نیست

 


 سه شنبه 87 شهریور 19 , ساعت 12:30 صبح |[ پیام]

حالت تهوع دارم از هر چی ادم با کلاسه

آره بابا ؛ خاک بازی رو عشقه


 سه شنبه 87 شهریور 19 , ساعت 12:26 صبح |[ پیام]

نه اولین و نه اخرین بار ذوق کردنم را یادم نیست!

چقدر فراموش‏کارم

همین!


 سه شنبه 87 شهریور 19 , ساعت 12:22 صبح |[ پیام]

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو سرویس شوی و آب به راحت نخوری!

همین!


 سه شنبه 87 شهریور 19 , ساعت 12:18 صبح |[ پیام]

بسم الله الرحمن الرحیم

علامت گذاری می کنم نفسم را با نشانه ای از نشانه های خداوندی که مهرش همگانی و همیشگی ست

همین! مال هیچکس نیست!


 دوشنبه 87 شهریور 18 , ساعت 4:54 عصر |[ پیام]
حس آدمی رو دارم که روی اره نشسته
نه راه پس داره و نه راه پیش
نه می تونم نباشم
نه می‌تونم اونی که می خوام باشم
 دوشنبه 87 شهریور 18 , ساعت 4:43 عصر |[ پیام]
کاری ندارم علم چی می گه
به نظر من همه ی آبهای دنیا به هم وصلند
می تونی قم خودت رو بندازی توی جوی آب
بعد با همون اب بیای زاینده رود اصفهان بریم با هم سینما ... البته باید خشک بشی قبلش

 دوشنبه 87 شهریور 18 , ساعت 2:7 عصر |[ پیام]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >