سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگم را به روز کردم . بلاخره بعد از مدت زیادی یه مطلب دلچسب خودم نوشتم


 یکشنبه 86 بهمن 28 , ساعت 8:50 عصر |[ پیام]

خدایا دیدی گفتم یه کاری بکن.دیدی چی شد؟!!!

همین دیگه هی گوش نمی دی که اونم فکر می کنه اینا همش دروغهههه!


 یکشنبه 86 بهمن 28 , ساعت 8:2 عصر |[ پیام]

خدایا چقدر این جاده‏ی کاشان تا قم راهش طولانیه؟!!

دلم تنگ شده ! خدایا پس یه کاری بکن!


 یکشنبه 86 بهمن 28 , ساعت 7:55 عصر |[ پیام]

edit.yahoo.com/config/delete_user
باز هم اگه مشکلی بود در خدمتیم:)


 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 10:13 عصر |[ پیام]
قرار بود بهش بگم چجوری آی دی می سوزونیم؛ ولی نشد.
فکر کنم اینجا باشه آدرسش، خیلی خوبه؛ چون شاید خیلی ها به دردشون بخوره(منظورم از خیلی ها،فقط بعضی از بینندگان میلیونی اینک بود:دی)
 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 10:7 عصر |[ پیام]
خداوکیلی حرصم ندهید و گرنه همان کاری که با آنها کردم ،با شما هم می‏کنم.گفته باشم...
 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 6:45 عصر |[ پیام]

وقتی عصبانی می‏شوم،تنها کلمه‏ای که آرومم می‏کنه،اینه...«کوفت».همین... < language=java>


 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 6:44 عصر |[ پیام]

انگار تمام فکر و ذکر خانم مادرانه هم تمییز کردن خونه هستش . چقدر ذوق می کنند وقتی کوچولوها کمک می کنند

اللهم ارزقنا...


 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 4:15 عصر |[ پیام]

چقدر این دل مشغول هستش. مدام به این و اون گیر می کنه .

تقصیر من چی بود؟ به خدا دلم سوخت . به خدا می خواستم بهتر بشه. خدایا گند زدم. کمکم کن

همین!


 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 4:9 عصر |[ پیام]
امروز دیر اومدم خونه.اما عجیب خستگی ام از تنم در رفت.آخه این دوطفل نازم،خونه مثل دسته گل تمیز کرده بودند.بعد فهمیدم دخترم با تشویق ،از داداشش کار کشیده.خداروشکر.بالاخره توانستند با هم کنار بیان.شکر...
 شنبه 86 بهمن 27 , ساعت 12:55 عصر |[ پیام]
<      1   2   3   4   5   >>   >